Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com نواي ني: پيامدار غزل و اميد

Tuesday, February 26, 2008

پيامدار غزل و اميد

اميد هيچ معجزي ز مرده نيست ، زنده باش

روزهاي تلاش براي گامي ديگر بود و حركتي براي تكميل حركت نخستين اصلاح كه البته بماند چرا اما نشد

بر در ديوار شعار اينچنين بود :

بسان رود كه در نشيب دره سر به سنگ ميزند

رونده باش

اميد هيچ معجزي ز مرده نيست

زنده باش

كنجكاو بودم كه اين چنين از اميد سرودن از آن كيست . چه كسي راست كه ميتواند در آن و اين روزهاي ايران زمين كه صده اي داستان دار اينچنين از اميد بگويد ؟ گفتند هوشنگ ابتهاج چنين سروده و من ماندم و علاقه اي دو صد به سايه پدرانه گسترده بر شعر معاصر ايران


متولد 29 اسفند 1306 است او . روزي بعدها به ياد مرد كبير ، مصدق جاويدان نام و ياد ،‌ به روز ملي شدن صنعت نفت بدل شد با تلاش ايرانيان و جانفاشانيشان . تولد شاعر اميد ايران در روزي شكفته شدن اميد استقلال براي ايرانيان بود .

ابتهاج هم غزل گفت و هم نو سرود و هم اهل مثنوي است اين مرد . ديريست گاليايش براي عشاق در زمانه درد راهنماي چگونه و چرا عشق ورزيدن و براي چه از خود گذشتن است .

سايه به به و چه چه كردن براي شعر را عبثي حماقت آميز و از براي خنده ميداند . برای سايه شعر گفتن يعنی اينکه آدمی با خودش صميمی باشد و حرف دلِ خود را بزند، نه اينکه چندان اسير درخشش و جاذبه‌ی الفاظ و کلمات و يا حتی ادبيات کلاسيک و موجود شود که سخن خود را هم از ياد ببرد. اين اندرز رايگان سايه به کار همه‌ی کسانی که خود را به شعر مشغول کرده‌اند (که به قولِ سايه «خدا آخر و عاقبتشان را به خير کند!») می‌آيد. شاعر بايد جوری شعر بگويد که گويی فقط برای خود می‌گويد و قرار نيست جايی کسی از آن تحسين کند يا برايش کف بزنند و به‌به بشنود


توضيح : سايه مرد بزرگ است و بزرگ مرد و يلي در ميانه ادب ايران زمين . اما براي او پليد و كسر نيست بازي با كودكان . چه كودك نشانه ازلي انسان پاك است بي غل و غش و قبل از پدرسوخته شدن انسان بي ريا . گاهي بايد اخلاق نيز آموخت


سايه اما با وجود آنكه خود به ديار شعر نو پا گذاشته و بسيار حالي ساخته از براي اهل دل از شعر نو اما شعر نو را به طنز شعر تنبلان ميخواند و ناكامش ميداند . گرچه در اين ميانه حساب بامداد بزرگ شعر معاصر ايران را جدا ميكند و او را بزرگتر از و ممتاز سايرين ميداند .

بايد در اينجا نكته اي را بگويم . جماعتي هستند كه سعي مفرط بر آن دارند كه هر شاعري را به ناف يك مكتب فكري و فلسفي ببندند و اصالت شعر را در پيش پاي منافع اين و آن انديشه مفيد يا مضر قرباني كنند . بايد گفت شعر از براي خود بصورتي ذاتي داراي ارزش است . شعر و شاعر زبان گوياي انسان بودن انسان است و منادي انسانيت و آن من انساني اسطوره اي . شعر ابزار نيست براي جماعتي . شعر تعهد انسان است به زيباترين وجه نسبت به خود و جامعه خويشتن . اگر قرار باشد شاملو به نفعي مصادره و مثلا بگوييم او چپ است . فروغ را هم بگوييم فمينيست است . سهراب را به هم نفع عرفان هندي مصادره كنيم و بعد قاعدتا با اين تفاسير نيما هم ميشود يك غرب زده و از امروزي ها جوانترها هم قيصر ميشود حكومتي (آنگونه كه برخي ميگويند) اما سوال اينجاست ؟ اگر همه اين مصادره ها درست باشد پس چه براي انسانيت ميماند ؟ چه براي سرايش ارزشهاي انساني باقي ميماند ؟ در اين ميانه لبه تيغي مشاهده ميشود . نه بگوييم شعر براي شعر است و تعهد بي معناست و اصلا هر خزعبلي در ميانه درد انسان را شعر بناميم و نه شاعر و شعرش را (كه البته دو مقوله جدايند . شعر تا قبل از سروده شدن در بند شاعر است و پس از سرايش رها از شاعر و قابل فهم و باز تفسير براي همگان و البته شاعر يكي از آنها) به ناف ايدئولوژي ها ببنديم و در حصار تنگ من و گروه من و انديشه من و حزب من محصورشان كنيم . شعر ترجمان انسان بودن انسان است و نواي دل انگيز ان اصالت ملكوتي انسان

بماند . سخن بسيار است . از سايه عزيز فاصله نگيريم بهتر است .

هنوز گوهر سايه براي وطنيان گرامي تبارمان آشكار نشده . چه هنوز از او روي بر ميتابند مدعيان فرهنگ . سايه را تا هست بايد دريابيم . او كه سراينده من و ماست و بازمانده نسل ماندگار شعر ايران

سايه فرزند گيلان است و با جنگل چنين زمزمه ميكند و شرح حال ميگويد :

ای جنگل! اينجا سينه‌ی من چون تو زخمی‌ست.
اينجا دمادم دارکوبی بر درختِ پير می‌کوبد،
دمادم!


يادمان نرود كه سايه حافظ معاصرمان است . يادمان نرود غزل به ياد سايه نفس ميكشد . در يابيمش تا نفس گرمش ياري ميكند غزلمان را

منابع : 1 و 2




پي نوشت :

به همت انجمن حمایت از کودکان کار و خیابان بازارچه ی خیریه ای برای حمایت از آن عزیزان در تاریخ جمعه 10/12/1386 به آدرس: اتوبان شهید حقانی ، خیابان شهید کوشا ، رو به روی ورزشگاه شهید کشوری ، پلاک 81 بر گذار می گردد

احتمال ميدهد ساعت شروعش حدودا 10 صبح باشد . پارسال كه بسي خوش گذشت و به لحاظ خروجي مالي هم خوب بود . اميد كه امسال نيز به همت عزيزان خير و اهل دل و انسان باز چنين شود .

به اميد

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin