Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com نواي ني: انصراف در راستای حضور

Tuesday, March 17, 2009

انصراف در راستای حضور

قبل از آغاز سخن ابتدا چند نکته را تذکر می دهم
اما بعد
بالاخره در تاریخ 26 اسفند 1387 و پس از آن همه تلاش و فعالیت و تشکیل ستاد و حرکاتی اینچنین ، سید محمد خاتمی که زمانی سخن از ایستادن چو شمع بر می آورد از کاندیداتوری ریاست جمهوری انصراف داد . آنچه در ذیل می آید ، کنکاشی است در پاسخ به این پرسش که چرا خاتمی با وجود این همه فعالیت و تلاش انصراف داد یا به تعبیر برخی مجبور به انصراف شد .
همانطور که در بیانیه انصراف خاتمی نیز مشاهده می شود ، خاتمی زمانی چنین اعلام کرده بود که در صورت حضور در عرصه انتخابات ، یا او و یا میر حسین موسوی در این انتخابات حضور پیدا خواهند کرد . پس از حضور میرحسین بنده و جمعی از دوستان به این می اندیشیدیم که میر حسین پس از مدتی انصراف داده و به عنوان معاون اول خاتمی به فعالیت ادامه خواهد داد و در حقیقت همان پست نخست وزیری را در ساختاری جدید خواهد پذیرفت . اما خب ! اعتراف می کنم که این تحلیل نادرست از آب در آمد . ما به این نکته توجه نکرده بودیم که اصلاح طلبان حکومتی در سیر مابعد سال 84 خود و پس از شکست آن سال ، تلاش دارند که به استاندارد های اصول گرایی مورد پذیرش اصول گرایان نزدیک شوند . در گام اول و در کنگره جبهه مشارکت به طور مشخص مشاهده شد که با حذف سید رضا خاتمی که از طیف تند روهای اصلاح طلب حکومتی بود ، محسن میر دامادی که از خط امامی های جبهه مشارکت است جایگزین او شود . با وجود اینکه در آن کنگره جوانان مشارکتی تلاش بسیاری کردند که عبدالله رمضانزاده که از همان طیف تندروهای اصلاح طلب حکومتی بود جایگزین دکتر رضا خاتمی شود ، اما نظر عقلای مشارکتی بر این قرار گرفت که قدرت درون حزبی به عنصری خط امامی و تشکیلات محور مانند میردامادی تعلق بگیرد . در کنار این تحول در جبهه مشارکت ، در مجاهدین انقلاب نیز شاهد تحولاتی بودیم . آرمین و نبوی که در ستاد مشاورین دکتر معین نقشی اساسی داشتند و در آن جبهه دموکراسی محور وعده داده شده معین قرار بود حاضر شوند (نگارنده از هر دو پرسیده بود و هر دو نیز تائید کرده بودند) ، پس از شکست در انتخابات با فراموش کردن این مسئله اولا که به انکار این مسئله پرداختند و از معین برای تشکیل جبهه مورد نظرش که وعده داده بود حمایت نکردند و ثانیا از هم نشینی با نیروهایی مانند ملی مذهبی ها و نهضت آزادی ها که در هنگام انتخابات از معین حمایت کرده بودند نیز خودداری نمودند. حتی بحثهایی در میانشان طرح شد که چرا در طول 8 سال اخیر (76 تا84) از گذاردن تصویر آقای خمینی (یا به قول ایشان امام خمینی) بر بالای سرمان خودداری کرده ایم.
به هر تقدیر موج تلاش برای نزدیک شدن به گفتمان اصول گرایی در میان اصلاح طلبان حکومتی بالا گرفت . از آن سو شیخ مهدی کروبی نیز در تلاش بود تا خود را عنوان جریان اصلی اصلاح طلبی به اصول گرایان حاکمیت تمام یافته معرفی کند . خبرسازی های او علیه مشارکت و مجاهدین انقلاب که هر از گاهی به تیتر یک کیهان و یا خبر اول 20:30 بدل می شد را در راستای همین پروژه می توان ارزیابی کرد .
این روند تا روزهای آغاز سیل تبلیغاتی اصلاح طلبان حکومتی برای انتخابات ریاست جمهوری خرداد 88 ادامه یافت . در این مقطع کروبی که به نوعی مدعی اصلی این جریان نئواصلاح طلبی به شمار می رفت و در طول این سالها حزب و روزنامه هم پیدا کرده بود ، به صورتی تمام قد وارد میدان شد و مدعی در دست گرفتن ریاست جمهوری شد و حتی دوباره سخن 50 هزار تومانیش را تکرار کرد . خاتمی نیز که عنوان کاندید اصلی جریان اصلاح طلبی پیشرو (اما در کادر حکومت ولایی) قرار داشت نیز با تردیدهای فراوان و تلاش نیروهای حاشیه اش وارد میدان می شود .
در میان این کورس رقابتی درون جریانی اما میر حسین موسوی نیز پس از رایزنی های بسیاری که یکی از اصلی ترین آنها رهبر فعلی یعنی آقای خامنه ای بود با اعلام حضور وارد میدان میشود. خاتمی نیز که زمانی اعلام کرده بود که یا من می آیم و یا میر حسین ، با حضور میر حسین علنا حضور خود را منتفی دید و از صحنه کنار رفت .
http://www.etemaad.ir/Released/87-10-24/1-2.jpg
اما جریان را چگونه می توان تحلیل کرد .
به نظر می رسد این کناره گیری و ادامه حضور میرحسین و کروبی را راستای همان همراهی این جریان اصلاح طلب حکومتی با اصول گرایان سنتی تفهیم نمود. خاتمی هرچه تلاش کرد نتوانست خود را به این جریان نزدیک کند .حتی وقتی اعلام کرد که اولویت اول او در این دوره مسائل اقتصادی است هم باز توان تائید گیری از مراجع قدرت اصول گرای سنتی درون قدرت ایران به پیدا نکرد . او به هر حال رئیس جمهوری بود که در دوران او اعتراضاتی علیه اصل نظام و رهبری آن صورت گرفته است . تیر ماه 78 ، بازداشت ملی مذهبی ها در سال 80 و شکل گیری علنی این جریان ، قدرت گیری جریانهای دانشجویی که در کنار آن جدا شدن تحکیم از سیطره معنوی حاکمیت و همچنین شکل گیری جریانهای چپ دانشجویی قرار دارد و وقایعی این چنین در دوران خاتمی روی داد . البته امری که واضح و مبرهن است این است که خاتمی خود از حامیان این گونه وقایع نبود . او در سال 80 و در مقطع بازداشت نیروهای ملی مذهبی رئیس جمهور ایران بود و هیچ کاری در حمایت از این نیروهای در بند نکرد . در مقطع تیر ماه 78 و در بسیاری مقاطع به گفتن دروغهایی علنی متوسل شد تا جریان اعتراضی را علیه بنیانهای نظام ولایی ایجاد شده بود ، مهار کند . اما به هر حال داشتن مسئولیت ریاست جمهوری در این دوران حساس که نتیجه تاریخی حدود بیست سال حکومت ولایی و تجمیع قوای معترض بود و اعتراض آنان (که البته اعتماد نادرست نیروهای مخالف را به این اصلاح طلبان حکومتی به دنبال داشت) خود برای خاتمی در پیشگاه اصول گرایان سنتی حاکم بر نظام ولایی خبطی بزرگ و گناهی نا بخشودنی بوده و هست . در طی این روزهای کاندیداتوری نیز خاتمی هر چه تلاش کرد نتوانست این وضعیت خود را در مقابل آقا بالاسرهای نظام اصلاح کند و حتی تلاش او منجر به تهدید به مرگش توسط روزنامه کیهان شد . (که جریان در خبرها و مطالب منعکس شد)
در مقابل اما کروبی سابقه بس روشن در کنار آمدن با اصول گرایان دارد . او دقیقا و در زمانی که در میان درگیری های درون حکومتی ، اصول گرایان نیاز به برخورد با مشارکتی ها و یا مجاهدین انقلابیها را دارند ، با گفتن حرفی یا انجام عملی خوراک تبلیغاتی را برای ایشان فراهم می کند . همچنین در پیشینه او جلوگیری از طرح اصلاح قانون مطبوعات با حکم ولایی نیز دیده می شود .
موسوی نیز وضعیت مشابه دارد . او که نخست وزیر مورد وثوق آقای خمینی بوده ، بیست سالی است که در حاشیه به سر می برد و تعداد اظهار نظرهایش به تعداد انگشتان دو دست نمی رسد . در هر دوره انتخاباتی (از 76 تا امروز) اولین گام تلاش برای اصلاح طلبان حکومتی ، تلاش برای قانع کردن میرحسین برای ریاست جمهوری بود . تلاشی که البته همیشه ناکام می ماند . در این دوره اخیر اما در ابتدا مانند قبل تلاشی آنچنان صورت نگرفت . اصلاح طلبان پیشرو حکومتی از این مطلب سخن راندند که با توجه به پیشینه موسوی در نپذیرفتن کاندیداتوری ، این بار نیز قبول نمی کند و ما به جای تلاش برای اقناع او به کار روی خاتمی و کاندید شدن او که محتمل تر نیز هست می پردازیم . در کنار این پروژه اما جمعی از دوستان میرحسین در تلاشی کمتر خبری برای طرح او در انتخابات می کوشند . علیرضا بهشتی که فرزند دکتر بهشتی است و پدر او کسی که مسئولیت روزنامه جمهوری اسلامی را به میرحسین سپرد و فرشاد مومنی (از مشاورین همیشگی میرحسین) و افرادی این چنین و کمتر اهل اظهار نظر علنی سیاسی برای طرح میرحسین به صحنه می آیند . اینان اما کسانی هستند که به گفتمان آقای خمینی پایبند بوده و از این ساختار خارج نیستند و همچنین از اصلاح طلبان پیشرو درون حکومتی مانند مشارکت و مجاهدین انقلاب درونی تر به حساب می آیند .
همچنین اخیر و در تاریخ 24 اسفند ماه و در اولین سخنرانی خود پس از اعلام رسمی کاندیداتوری در جایی سخنرانی می کند که هم محل سخنرانی و هم نوع سخنان خود گویای نوع درک میرحسین و منش اوست . میرحسین در حسینیه حجت نازی آباد تهران سخنرانی می کند . حسینیه ای که تحت نظارت یکی ای حاجی بازاری های تهران به نام حاجی گُل اداره می شود . خاطرم هست که در سال 76 و زمانی که من هم مانند دیگر نوجوانان برای ستاد خاتمی فعالیت می کردیم ، زمانی که من تراکت خاتمی را برای این حاجی بردم و از او اجازه خواستم تا آن را بر روی دیوار بیرونی حسینیه بچسبانم ،حاجی گل مخالفت کرد و البته پس از آن دیدم که تراکت ناطق نوری روی دیوار حسینیه و حتی درون ان خودنمایی می کرد . این حسینیه پاتوق اصول گرایان سنتی است که حتی عزاداریشان نیز عزاداری سنتی با تائید امثال کافی و دیگرانی مانند اوست . حال شاید بهتر بتوان حضور میرحسین را در این حسینیه تحلیل کرد . میرحسین که ژستی روشنفکرانه و البته مذهبی وارد میدان شده ، محل اولین سخنرانی خود را که معرف نوع رویکرد اوست در حسینیه سنت گرایان ولایت مدار می یابد .
همچنین نگاهی به سخنان میر حسین در این مکان نیز مطالب بسیاری را روشن می سازد .
میرحسین در این سخنرانی یا از اسلام ناب با قرائت آقای خمینی دفاع می کند و یا در باب مسائل اقتصادی و مشی منتهی به استقلال کشور (از دیدگاه خود) سخن می راند . هیچ سخنی در باب آزادی و برابری انسانها در سخنان میرحسین دیده نمی شود . در واقع پاشنه آشیل نظام ولایی که همان عدم وجود آزادی های مدنی و ظلم و نابرابری سیاسی و اجتماعی و فرهنگی است در اندیشه های میرحسین جایی ندارد .
با توجه به انچه گفته شد و پس از تشریح وضعیت این هر سه کاندیدای اصلاح طلب حکومتی ، اینگونه به نظر می رسد که کنار کشیدن خاتمی را در همان راستای نیل به سوی اصول گرایی جریان اصلاح طلبی حکومتی می توان تفسیر نمود .
خاتمی در بیانیه انصراف خود تنها تاکید می کند که دلیل انصرافش حضور میرحسین است و برای وحدت میان اصلاح طلبان انصراف می دهد . در این مورد دو وضعیت وجود دارد . یا اینکه در دیدار چندی قبل او با میرحسین این دو با یکدیگر توافق کرده اند و همه اینها بازی انتخاباتی برای گرم کردن تنور است و یا اینکه میرحسین بدون هماهنگی با خاتمی اعلام به کاندیداتوری کرده است و در واقع در هم اندیشی بزرگان اصلاح طلب ، نتیجه این شده است که خاتمی با توجه به وضعیت دوران زمامداریش که توضیح داده شد به نفع میرحسین انصراف بدهد .
میر حسین نیز در نامه ای خطاب به خاتمی بر این امر صحه می گذارد و تاکید می کند که راه خاتمی را و به قول خودشان ((راه درست اصلاحات)) را همراه با بازگشت به اصول به انجام برساند . در واقع ترکیب اصول گرایی و اصلاح طلبی و در حقیقت سر خم کردن در برابر تئوری اصول گرایی اصلاح طلب بودن که آقای خامنه ای مطرح کرده است . آیا جز چرخش به سوی اصول گرایان و نهاد رهبری و نفی نقد این نهاد امر دیگری در این نوع سخن گفتن مشاهده می شود ؟
در واقع انچه در نهایت نتیجه می شود این است که دو کاندیدای اصلاح طلب حکومتی اصلی موجود در صحنه ، هر دو با تائید اصولگرایان در صحنه حضور دارند .
در نهایت این را می توان نتیجه گرفت که اصلاح طلبان با انصراف خاتمی گامی دیگر به هم زیستی مسالمت آمیز با اصول گرایان نزدیک می شوند و در واقع هر دو برای بقای نظام ولایی با یکدیگر متحد می شوند . خاتمی نیز با این انصراف با تائیدی که از میرحسین انجام داده نشان می دهد که او نیز جز برای بقای نظام تلاش نمی کند .
این مسئله تائیدی است بر این نظریه که کل این جریان اصلاح طلب حکومتی در هدف به مانند اصول گرایان بقای نظام و اقامه آزادی و برابری برای مردم ایران را در نظر دارند و این جابجایی مهره ها جز برای گرم کردن تنور انتخابات و تلاش برای حضور مردم در صحنه دلیل دیگری ندارد .
خاتمی با وجود برخورد اخلاقی و وحدت محور در درون کادر نظام ، انصرافی را در راستای همان حضور خود ارائه می کند .همانطور که حضور او برای بقای نظام بود ، این انصراف را نیر در همان کادر دفاع از جمهوری ولایی می توان فهم کرد .
و اینجاست که نیروهای فعال در صحنه موجود باید تصمیم گیری کنند .آیا ایجاد ایرانی آزاد و برابر در کادر قانون اساسی ولایت فقیه محور که در واقع ایجاد کننده جمهوری ولایی است امکان دارد یا خیر . با جواب به این سوال همه نیروها می توانند صف حضور خود را مشخص کنند .

لینک مطلب در پایگاه اطلاعاتی نیروهای ملی مذهبی
________________________________
بازداشت‌‌های گسترده در قزوين، مجموعه فعالان حقوق بشر
ديدار جوانان ستادهای خاتمی با عبدالله نوری، در پی انصراف خاتمی از کانديداتوری، فردا
من زندگي مخفي ندارم‏
نامه سرگشاده به هاشمی شاهرودی برای آزادی دانشجویان تا پیش از سال نو
دکتر سروش در دیدار با اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت: جنبش دانشجویی باید آرمان دار و جنبش نقد استبداد باشد
دستمزد ۲۷۴۵۰۰ تومانی تحميل گرسنگی مطلق بر ميليون ها خانواده کارگری است
بیانیه و شادباش جبهه ملی ایران- اروپا
بمناسبت سالروز ٢٩ اسفند ١٣۲٩و نوروز ١٣۸٨
______________________
این سری دادگاه می رویم

احضار علی کلایی به دادگاه انقلاب

شماره 655-2009
27 اسفند 1387
کليد واژه ها : جامعه
علی کلایی، وبلاگ نویس و فعال سیاسی، به دنبال احضاریه ای که امروز به دستش رسیده است، می بایست رو ز 20 اردیبهشت ماه جهت رسیدگی به اتهاماتش در شعبه 10 دادگاه انقلاب حاضر شود.
کلایی از جمله افرادی بود، که سال گذشته در جریان بازداشت های گسترده دانشجویی در آذرماه، در تجمع دانشجویی در دانشگاه تهران بازداشت و به مدت 57 روز در بازداشتگاه 209 زندان اوین به سر برد.
وی سپس با قرار وثیقه 80 میلیونی از زندان اوین آزاد شد.
لازم به یادآوری است در آذرماه سال گذشته و پس از اعلام تجمع دانشجویان چپ در روز 13 آذرماه، نیروهای امنیتی در چند نوبت، بیش از 40 دانشجوی این طیف را در تهران و شهرستان ها بازداشت نمودند.
گفتنی است، چندی پیش نیز روزنامه کیهان، با نوشتن مطلبی علیه علی کلایی ، وی را متهم به ارتباط با برخی گروههای مخالف نظام کرد.

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin