Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com نواي ني: احضار میشوییییییمممم

Sunday, February 22, 2009

احضار میشوییییییمممم

خب بالاخره نوبت ما هم شد . به قول بچه ها خیاطی که نام و نشان بازداشتی ها را ذیل هر پستش درج می کرد ، این بار خود در کوزه افتاد . ما هم احضار شدیم . اما چند نکته به نویسندگان این احضاریه قابل تذکر است .
اولا که بنده کلائی هستم نه کلانی . ثانیا در زمان بازداشت دانشجو بودم و فی الحال هم در جایی مشغول کار فنی خودم هستم . چنان در برابر شغل و شهرت نوشته اند آزاد که آدم خیال می کند طرف بازاری است و اختلاسی ، دزدی ای ، دودره بازی ای کاری کرده که احضار شده . با آبروی مردم بازی نکنید و اینقدر خودتان را به نفهمی نزنید . دانشجو در زمان فازغ التحصیل بودن هم چون زمان دانشجویی بازداشت شده ، یک زندانی دانشجو محسوب می شود .
اما از همه جالب تر موضوع اتهام است . می خواهید باور کنید یا خیر . در برابر موضوع اتهام شماره تلفن منزل ما و همچنین موبایل مادرم (که وثیقه گذار است) درج شده . پیدا کنید پرتقال فروش را . اتهام ما ظاهرا و بنا به گفته این دوستان داشتن شماره تلفن منزل و موبایل است . دفعه قبل هم اصلا اتهام بنده عضویت ، ارتباط و همکاری با گروههای مخالفت و معاند با نظام جمهوری اسلامی تفهمیم نشده بود و اصلا من را همینجوری گرفتند . تجمعی نبوده و احیانا من زندانی سیاسی نبودم . من کیم ؟ تو کی ای ؟ اینجا کجاست ؟؟؟!!!
13 آذر 86 بنده در حاشیه تجمع دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب دانشگاه های تهران بازداشت شدم . 36 روز انفرادی بودم و جمعا 57 را در بند 209 زندان اوین گذراندم . هم فعال دانشجویی بودم و هم فعال حقوق بشر (تا جایی که از دستم بر بیاد) بوده و هستم . به لحاظ فکری به چپ های مذهبی تعلق داشته و دارم و مدتی نیز عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی بودم که البته از نیمه شعبان است که دیگر به آنجا نرفته ام . دلیلش هم اختلافات فکری و سیاسی و شخصی است . به هر حال در برابر اتهام و عنوانش شماره تلفن نمینویسند . نوبر است والا .
وقت حضور هم نوشته اند : حداکثر سه روز پس از رویت اول وقت اداری . یعنی سه روز پس از امروز که نامه رسیده . یعنی سه روز اداری پس از امروز که 4 ام اسفند ماه 1387 است . اینان رسما قصد کرده اند عید امسال را ما در زندان ببینیم . یادم می آید در سلول 44 بند 209 که انفرادی بودم یکی از ملعمان این گونه نگاشته بود . میم معلم را با فلش به کلمات مهر ، معرفت ، منزلت و معیشت متصل کرده و زیرش امضا کرده بود ، عید 1386 . در آن زمان من هم نگران بودم که نکند عید 1387 را در کنار خانه نباشم . اما خب ! ظاهرا دارند برای 1388 این بساط را جور می کنند . خدا عالم است و بس .
از همه جالب تر این است که رئیس شعبه دهم دادگاه انقلاب اسلامی تهران بنده را احضار فرموده . بر اساس تحقیقات انجام شده رئیس این شعبه قاضی رامندی است که پرونده های فساد ملی و اخلاقی را بیشتر قضاوت می کند . بنده همینجا شهادت می دهم که نه دزد بوده ام . نه اختلاس کرده ام و نه اهل فساد اخلاقی هستم . (ان شاء الله ) حالا برای چه این شعبه ؟ در آینده نزدیک مشخص می شود .
زیرش هم نوشته که ((اگر وکیل انتخاب نموده اید معرفی نمائید و اگر هم کسی را بعنوان شهود قضیه دارید قبل از وقت مقرر معرفی نمائید تا احضار شوند .
نتیجه عدم حضور جلب است و چنانچه در موعد مقرر حاضر نشوید دادگاه حکم غیابی (مثل سعید رضوی فقیه حتما یک سه چهار سالی) صادر خواهد نمود و هرگاه عذر موجهی مطابق ماده (113) آئین دادرسی کیفری داشته باشید به دادگاه اظهار نمائید .))
این از نامه احضاریه .
اما یک نکته جالب که بر می گردد به سرعت پست در ایران . تاریخ نامه خورده 23/11/1387 . یعنی این نامه حدود 11 روز در راه بوده تا به خانه ما برسد . آنهم از دادگاه انقلاب در خیابان معلم . پیاده هم می آمد زودتر می رسید !
فردا یعنی روز دو شنبه مورخ 5 ام اسفند ماه به همراه نامه تائید وکالت و کالت نامه به دادگاه انقلاب مراجعه می کنم . لازم به ذکر است که وکیل بنده آقای دکتر نعمت احمدی است .
این از وضعیت فعلی ما . بقیه آن را خدا به خیر بگذراند . فعلا که می رویم داشته باشیم احضار و دادگاه را . خدا کند که برگردم . اگر هم برنگشتم از همانجا بازداشت شدم از تمامی دوستان حلالیت می خواهم . به هر حال به قول حضرت یوسف که این روزها جمهوری اسلامی با این سریال توهین آمیزش به ملکوک کردن چهره ملکوتی آن مرد بزرگ مشغول است ، زندان برای من از آنچه ایشان مرا بدان می خوانند (تمکین و بی شرفی و بی شعوری و گوسفند وارگی) ارزش مند تراست
یادمان نرود که
من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین ، فلیس بمسلم
و من الله توفیق
______________________________
یک نکته را همینجا بگویم . دوستان محترمی که می خواهند بنده را فحش بدهند و با فحش دادن به من سبک می شوند و خیالشان راحت می شود و کار به سامان می رسد و همه چیز ردیف میشود ، به راحتی فحش بدهند . از نظر من مسئله مهمی نیست .
فقط وجدانا اینجا را خانواده می بیند . فحش خواهر مادر ندهید . فحش هایتان هم کاف نداشته باشد لطفا !!!!!!!!!!

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin