ای زن ! ای حضور زندگی
این روزها را که نگاه می کنی ، هر طرف را که می نگری امری بدیع را می بینی . آنچه میبینی را شاید چند سال پیش ، دو دهه پیش یا سه دهه یا بیشتر یا کمتر آن نمی توانستی ببینی . روبرویت را نگاه کن . آنجا را ! خواهری را ! همسری را ! مادری را ! زنی را ! دختری را !
نگاه کن . اینان مانند تو اند . انسان اند مانند تو ای مرد . ای حاکم . ای سوار بر سریر قدرت . اینان هم مانند تو اند
نمی دانم . راستش را بخواهی هنوز نمی توانم بفهمم که چگونه می توانی این زن را جنس دوم بنامی ؟ مگر تو از دامان یک زن پرورش نیافتی ؟ مگر وجودت را و همه چیزت را مدیون او نیستی ؟ مگر دل در گرو او نداری ؟ پس چگونه به او اجازه می دهی که جنس دومش بخوانی و بر ساحت مقدسش اهانت کنی ؟

ای مرد! ای حاکم ! ای انسان مذکر ! آهای ! با تو هستم . چشمهایت را باز کن . قدری از قبیلگی نفرت انگیزت فاصله بگیر . به خودت ، به زن ، نگاه کن . چه میبینی ؟ جز انسان ؟
به قول دوبوار عزیز زنان ما زن به دنیا نمی آیند . زن می شوند . این تربیت زنانه است که ایشان را بدل می کند به ابزار دست تو . به لذتگاه تو . به زیر دست تو . و وای به حال آن روزی که این انسان آگاه شود
این زن که آگاه می شود ، دیگر نمی توانی افسارش بزنی . دیگر نمی توانی یکی را دو تا کنی و دو تا را سه تا به بهانه شرع تا چهارش را برای خود مجاز بشماری . دیگر نمی توانی به فتوای آن مرتجع که در عصر فتحعلی شاه بی کفایت مملکت بر باد ده فریاد می زند که چون زن راه بازار گیرد ، او را بزنی . می دانی چرا ؟ چون او می داند کیست . آگاه شده به گوهر وجودیش . آگاه شده به انسان بودنش و دیگر ابزار دست تو مرد ، تو حاکم نمی شود .
سالها بود که بهانه آزاد شدنش ابزار دست استثمار مدرن شده بود . به پا خواست . تمام قد ایستاد . مسلح شد به سلاح اندیشه و ایمان . فاطمه امینی ها داد و مرضیه اسکویی ها .
انقلاب شد . شعار داده بودند که حجاب برایش اجباری نیست و برای اندیشه اش ارزش قائل اند . شعار داده بودند که زن قرار است به جایگاه واقعیش برسد . قرار نیست دیگر تمتعگاه مردان گردد . قرار نیست دوباره استثمار کهنه خانه نشینش کند . همانطور که استثمار نو بار نشین و کاباره نشینش کرده بود .
اما خب ! دوباره شروع شد . فکر می کنم سال 58 بود . دوباره بازی از نو . اجبار و یا روسری و یا توسری . دوباره برای عقلانیتش ارزنی ارزش قائل نشدند و زدند و بردند و بستند و شکستند . آخر می دانی ! با پس گردنی با او تا کردند . این بار باید ابزار و حرث کهنه پرستانی می شد که خدای برابری طلب آزادی خواه را انحصار گرایانه به نفع خود مصادره کردند . همانطور که همه چیز را ، انقلاب را و اسلام را مصادره کردند . زن را نیز و ارزشش را نیز مصادره کردند .
اما نشکستی ای زن ! سرافراز بودی ای زن . در هر دو جبهه دفاع از میهن و دفاع از آزادی و برابری . هم در جنوب و غرب و هم در اوین و رجائی شهر . آزاده بودی و آزادگی را آموختی . یادش به خیر شریعتی شهید را ! می گفت و خطاب به بانویی چون زینب می گفت که او مردانگی در رکابش جوانمری آموخت . زینبی کردی و فاطمی بودی زن ایران . و هر چه این دیو استبداد و استثمار کرد ، خم به ابرو نیاوری . آفرین بر تو ای زن و نفرین بر تو ای مرد نامرد

اما باز برخواستی . فریاد زدی ای زن که جهان دیگری ممکن است و جنبشی را راه انداختی و گفتی که این جنبش زاینده آن است .
زنده بادت که 22 خرداد را آبرو دادی . دیگر 22 خرداد هم می تواند در بین روزها ! مانند 4 خرداد و 29 خرداد و روزهای دیگر خرداد سر در سرها دربیاورد که آری ! در روز ما هم شهامتی شد مثال زدنی . بر روی زمین کشیده شدند ، اما بر سر اندیشه و آرمان ایستادند . زنده بادت ای زن . میبینی حاکم ! می خواستی منکوبش کنی . ببین چه عزتی یافته . ببین !
اما ای زن ! بگذار این گفتگوی ما را همان مرد حاکم که با او سخنم را آغازیدم بشوند و ببیند و بخواند .
تو برای انسانیت و آزادی و برابری آبرو خریدی . اما نکته را فراموش نکن
در این ملک غم زده آنچه فراموش شده انسان است . انسان را ثمن بخس به تاراج داده اند . زندان را نگاه کن . زجه ها و عربده های مردان زندانی را در 209 و 325 و بندهای اوین و رجائی شهر و دیزل آباد و ... در انفرادی و تنهایی ببین . اینجای دنیا دوباره آشویتس تکرار می شود . دوباره هولوکاست تکرار می شود . دوباره گولاکها برپا شده . و خون خلق مکیده میشود . خلقی که هم مرد دارد و هم زن . شاید امروز باید فریاد انسان سر داد . انسانی هم زن و هم مرد . دوشادوش برای رهایی باید رفت . باید رزمید خواهرم . باید رزمید برادرم

حاکم ! مرد حاکم ! مردانگی حاکم ! ببین . تو آبروی مردانگی را برده ای . اما روزگار ما بس سپید است و روزگار تو بس سیاه . می دانی ! ما فریاد میز نیم . با یکدیگر و زن را حضور زندگی می دانیم .
با فریاد ! ای زن ! ای حضور زندگی
_________________________
روز جهانی زن گرامی . 8 مارس پاینده
به یاد عالیه اقدام دوست عزیز که امروز در بند جور و جبار است

_______________________________
نگاه کن . اینان مانند تو اند . انسان اند مانند تو ای مرد . ای حاکم . ای سوار بر سریر قدرت . اینان هم مانند تو اند
نمی دانم . راستش را بخواهی هنوز نمی توانم بفهمم که چگونه می توانی این زن را جنس دوم بنامی ؟ مگر تو از دامان یک زن پرورش نیافتی ؟ مگر وجودت را و همه چیزت را مدیون او نیستی ؟ مگر دل در گرو او نداری ؟ پس چگونه به او اجازه می دهی که جنس دومش بخوانی و بر ساحت مقدسش اهانت کنی ؟

ای مرد! ای حاکم ! ای انسان مذکر ! آهای ! با تو هستم . چشمهایت را باز کن . قدری از قبیلگی نفرت انگیزت فاصله بگیر . به خودت ، به زن ، نگاه کن . چه میبینی ؟ جز انسان ؟
به قول دوبوار عزیز زنان ما زن به دنیا نمی آیند . زن می شوند . این تربیت زنانه است که ایشان را بدل می کند به ابزار دست تو . به لذتگاه تو . به زیر دست تو . و وای به حال آن روزی که این انسان آگاه شود
این زن که آگاه می شود ، دیگر نمی توانی افسارش بزنی . دیگر نمی توانی یکی را دو تا کنی و دو تا را سه تا به بهانه شرع تا چهارش را برای خود مجاز بشماری . دیگر نمی توانی به فتوای آن مرتجع که در عصر فتحعلی شاه بی کفایت مملکت بر باد ده فریاد می زند که چون زن راه بازار گیرد ، او را بزنی . می دانی چرا ؟ چون او می داند کیست . آگاه شده به گوهر وجودیش . آگاه شده به انسان بودنش و دیگر ابزار دست تو مرد ، تو حاکم نمی شود .
سالها بود که بهانه آزاد شدنش ابزار دست استثمار مدرن شده بود . به پا خواست . تمام قد ایستاد . مسلح شد به سلاح اندیشه و ایمان . فاطمه امینی ها داد و مرضیه اسکویی ها .
انقلاب شد . شعار داده بودند که حجاب برایش اجباری نیست و برای اندیشه اش ارزش قائل اند . شعار داده بودند که زن قرار است به جایگاه واقعیش برسد . قرار نیست دیگر تمتعگاه مردان گردد . قرار نیست دوباره استثمار کهنه خانه نشینش کند . همانطور که استثمار نو بار نشین و کاباره نشینش کرده بود .
اما خب ! دوباره شروع شد . فکر می کنم سال 58 بود . دوباره بازی از نو . اجبار و یا روسری و یا توسری . دوباره برای عقلانیتش ارزنی ارزش قائل نشدند و زدند و بردند و بستند و شکستند . آخر می دانی ! با پس گردنی با او تا کردند . این بار باید ابزار و حرث کهنه پرستانی می شد که خدای برابری طلب آزادی خواه را انحصار گرایانه به نفع خود مصادره کردند . همانطور که همه چیز را ، انقلاب را و اسلام را مصادره کردند . زن را نیز و ارزشش را نیز مصادره کردند .
اما نشکستی ای زن ! سرافراز بودی ای زن . در هر دو جبهه دفاع از میهن و دفاع از آزادی و برابری . هم در جنوب و غرب و هم در اوین و رجائی شهر . آزاده بودی و آزادگی را آموختی . یادش به خیر شریعتی شهید را ! می گفت و خطاب به بانویی چون زینب می گفت که او مردانگی در رکابش جوانمری آموخت . زینبی کردی و فاطمی بودی زن ایران . و هر چه این دیو استبداد و استثمار کرد ، خم به ابرو نیاوری . آفرین بر تو ای زن و نفرین بر تو ای مرد نامرد

اما باز برخواستی . فریاد زدی ای زن که جهان دیگری ممکن است و جنبشی را راه انداختی و گفتی که این جنبش زاینده آن است .
زنده بادت که 22 خرداد را آبرو دادی . دیگر 22 خرداد هم می تواند در بین روزها ! مانند 4 خرداد و 29 خرداد و روزهای دیگر خرداد سر در سرها دربیاورد که آری ! در روز ما هم شهامتی شد مثال زدنی . بر روی زمین کشیده شدند ، اما بر سر اندیشه و آرمان ایستادند . زنده بادت ای زن . میبینی حاکم ! می خواستی منکوبش کنی . ببین چه عزتی یافته . ببین !
اما ای زن ! بگذار این گفتگوی ما را همان مرد حاکم که با او سخنم را آغازیدم بشوند و ببیند و بخواند .
تو برای انسانیت و آزادی و برابری آبرو خریدی . اما نکته را فراموش نکن
در این ملک غم زده آنچه فراموش شده انسان است . انسان را ثمن بخس به تاراج داده اند . زندان را نگاه کن . زجه ها و عربده های مردان زندانی را در 209 و 325 و بندهای اوین و رجائی شهر و دیزل آباد و ... در انفرادی و تنهایی ببین . اینجای دنیا دوباره آشویتس تکرار می شود . دوباره هولوکاست تکرار می شود . دوباره گولاکها برپا شده . و خون خلق مکیده میشود . خلقی که هم مرد دارد و هم زن . شاید امروز باید فریاد انسان سر داد . انسانی هم زن و هم مرد . دوشادوش برای رهایی باید رفت . باید رزمید خواهرم . باید رزمید برادرم
حاکم ! مرد حاکم ! مردانگی حاکم ! ببین . تو آبروی مردانگی را برده ای . اما روزگار ما بس سپید است و روزگار تو بس سیاه . می دانی ! ما فریاد میز نیم . با یکدیگر و زن را حضور زندگی می دانیم .
با فریاد ! ای زن ! ای حضور زندگی
_________________________
روز جهانی زن گرامی . 8 مارس پاینده
به یاد عالیه اقدام دوست عزیز که امروز در بند جور و جبار است

_______________________________