Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com نواي ني: خدایی هست که بی اذن او برگی بر زمین نمی افتد

Sunday, March 22, 2009

خدایی هست که بی اذن او برگی بر زمین نمی افتد

صبح بلند می شویم . هفت و نیم صبح است . با خانواده و سوار بر ماشین و به سمت همدان و بعد برنامه این است که برویم خرم آباد . بقیه اش را هم خدا کریم است .شاید اندیمشک و شاید برگشت از سمت شیراز . نمی دانم . قرار بود ببینیم چه می شود
ده و نیم صبح است . روز اول فروردین . ساوه را رد کرده ایم و صد کیلومتر مانده به همدان . ناگهان !
لاستیک عقب سمت راست ماشین که هم تیوب لس بود و هم نو می ترکد . ماشین به این سو و آن سو می رود . همان چرخ پنچر شده در خاکی می افتد و بعد چپ می کنیم و دو بار چرخش ماشین . آن سو تر و در میانه گل ناشی از بارانی که دارد می آید می مانیم .
سریع پیاده می شویم . به حمد الله همه سالم اند . تنها سر پدرم قدری بریده با شیشه که اورژانس البته پس از یک ساعت می آید و
پانسمان می کند .
پدر و مادر و خواهرم را نیروی انتظامی به اولین پناهگاه یعنی هلال الحمر تجرک از توابع فامنین همدان منتقل می کند . من می مانم و ماشین
بالاخره امداد خودرو می آید . ماشین را بکسل می کنیم تا قرار گاه اسکان هلال احمر تجرک . شب است می خوابیم و صبح می آییم تهران .
آنچه در بالا خواندید واقعیت داشت . فقط می توانم بگویم لطف خدا بود که همه ما زنده و سلامتیم . آنچه روی داد می توانست به یک فاجعه برای من و خانواده ام بدل شود .اما خب ! به حمد الله به خیر گذشت
خلاصه مسافرتی که هنوز شروع نشده بود تمام شد . برگشتیم به تهران با تمامی پلشتی های روزگارش و تمامی خوبیهای عزیزان همرزم و همدردش
شکر می گویم یگانه هستی بخش را که همه ما را کنف حمایت خود محفوظ می دارد
این را گفتم که بدانید حادثه خبر نمی کند . اما خدایی هست که بی اذن او برگی بر زمین نمی افتد
گزارش تصویری تصادف !
لاستیک ترکیده پس از باز کردن . کاملا گلی
بخش آسیب دیده . محل . اثرات ضربه کاملا مشخص است
حمل با جرثقیل . بعد از تعویض لاستیک ترکیده برای بازگشت به تهران . ببینید به چه روزی افتاده . باز هم خدا را شکر
وقتی فکر می کنم بابام این زیر بوده بدنم می لرزه . اگر یکم این ضربه بیشتر بود ... . نمی خوام بهش فکر کنم . نمی خوام
این اولی قشنگ تره یا پشت سریاش ؟؟؟ ما تو اولی بودیم :D
____________________________
خبر رهایی دوستان تحکیمی و خانواده ایشان خوشحالم کرد .البته سه نفری در بند اند هنوز که آنها نیز با تودیع قرار وثیقه رها می شوند . ظاهرا پروژه بازداشت توسط نیروی انتظامی بوده نه اطلاعات و وزارت فخیمه . همچنین بازپرس و بازجو متین راسخ که فکر می کنم اسمش سید مجید متین راسخ است از دوستان تحکیمی مان دلجویی کرده ! نمی دانم ! حقیقت با عقل جور در نمی آید . از این سو این همه پلی تکنیکی و چپ و دانشجو را بگیرند و یک ماهی است که در بند دارند و از آن سو شورای مرکزی تحکیم را نیروی انتظامی بگیرد ، آنهم بیخ اوین و بعد آزاد کند البته با قرار وثیقه . بعد متین راسخ دلجویی هم بکند ! دوستان تحکیمی هشیار باشند . آمار کاسه های زیر نیم کاسه را باید گرفت عزیزان !
_________________________________
یادش به خیر این همرزم عزیزمان را

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin