Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com نواي ني: به كجا چنين شتابان آقاي قوچاني!

Saturday, May 3, 2008

به كجا چنين شتابان آقاي قوچاني!

اشاره : اين مقاله توسط ايميل براي دوستان عزيز و بزرگوار شهروند امروز فرستاده شد . اما ظاهرا دوستان بزرگوار دموكرات منش ما اين حقير را لايق انتقاد نداسته اند .
شايد دوستان حق انتقاد را هم فقط حق دوستان عزيز ليبرال منش خود ميدانند و منتقدان را شايسته نقد نيز نميدانند . به هر حال اين نقدي است بر آنچه برادر گرامي آقاي محمد قوچاني در سرمقاله شماره 42 شهروند امروز نگاشته اند .
بايد كه مفيد فايده افتد .
تا امروز كه عزيزان همراه در پايگاه اطلاعاتي نيروهاي ملي مذهبي ايران مبادرت به نشر اين نقد كرده اند . تا خداچه خواهد .
با عرض معذرت

و اما سخن :

خداوند رحمان رحيم كه رحمت واسعه اش بر همه آدميان امري است واضح و مبرهن در مصحف شريف خود يعني قرآن كريم ميفرمايد : ما پيامبرانمان را با بينات فرستاديم و با ايشان كتاب و ترازو نازل كرديم تا مردمان را براي قسط و عدل (قسط در قران مرتبه اي بالاتر از عدل است) برپادارند و قيام كنند .
هر انديشه رهايي بخشي با اتكا بر آزادي و برابري مردمان سعي در نجات ايشان از وضعيت اسف آور موجود به سوي وضعيت مطلوب دارد و در اين از هيچ كوششي فروگذار نميكند . اديان الهي و بطور اخص اسلام عزيز نيز با تلاش براي رهايي از اصر و اغلالي كه بشر بر دست و پاي بشر همنوع خود ميبندد و همچنين بشر با خلق غير نيكو و پليد بر دست و پاي خود ، در تلاش براي آزادي انسان است تا اين انسان آزاد و برابر با همه همنوعانش آزادانه و رها از قيد و بندهاي دنيايي تنها و تنها به پرستش خداوند يگانه بپردازد و از طريق اين ديدگاه توحيدي از بندگي هركه غير اوست آزاد شود
اما آنچه ميخواهم در باره آن بطور اخص سخن بگويم به بخشي از سخنان آقاي محمد قوچاني در سرمقاله شماره 42 شهروند امروز و بخصوص به بخش اخر يا اگر بنا به ستون بندي و صحفه آرايي ناشران اين نشريه باشد به ستون آخر قلمفرسايي آقاي قوچاني اشاراتي بكنم و سخناني را خدمت ايشان و خوانندگان ايشان عرض كنم . اشاراتي كه شايد براي اهل انديشه و انصاف و آنان كه قلم را نميفروشند و قلم را آزاد و رها ميخواهند مفيد فايده باشد . چه آنان كه براي نواله اي هرچند ناگزير قلم – اين توتم مقدس قبيله آزادي و برابري و رهايي – را ميفروشند نه شايسته اند كه مخاطب باشند و نه براي ايشان سخني گفته شود . زماني كه ايشان آخور معيشتشان را بر خود فروشي و انديشه فروشي معيين كرده اند بعيد ميدانم بتوان با ايشان سخني گفت يا شنيد . بر فرض هم كه قانع شوند باز اين مصلحت پليد نان و جيب كه هم پول است و هم قدرت و هم اعتبار نميگذارد كه سخن منطقي و حق عقلاني را بشنوند و بپذيرند و به كار بندند .
اما بعد
در مقاله ياد شده آقاي قوچاني به بررسي فيلم فتنه انگيز فتنه ميپردازد و به حق ، اسلام مورد اشاره وايلدرز را اسلام طالباني و پيامبر آن را نه رسول رحمت و شفقت و عدالت كه بن لادني ميداند كه خود دست پرورده دستگاه امپرياليستي است و ديوانه اي است كه زماني عليه دشمنان بلوك غرب (يعني بلوك شرق) ميجنگيد و به بهانه دين ، توده ها را براي كمك به جنايتي به نام امپرياليسم و جناج سرمايه داري بسيج ميكرد . گرچه طرف مقابل هم بنا به تعبير بخشي از همين جماعت كمونيست كه خود را از اين بلوك جدا ميكردند خود نوعي سوسيال امپرياليسم بود ، اما به هر حال منافع غرب را در تمامي دنيا تهديد ميكرد و مانع از تك خوري هيولا وار ايشان بر سر جهان ميشد .
همچنين بر اين بخش از سخن اقاي قوچاني كه بر عدم شناخت ما از سيره نبويمان اشاره دارد صحه ميگذارم كه هنوز قليل اند كساني كه مدعي دينداري اند و از سيره دقيق پيامبر گراميمان با خبر كه متاسفانه شيعيان غالي مسلك از سويي و سنيان اموي مرام (در برابر تشيع علوي و تسنن نبوي) با به محاق بردن سيره حقه رسول الله هركدام به دنبال نان خويش اند و از نمط دين به دنبال كلاهي براي خود . وقتي سيره و انديشه نبوي در محاق ميرود و به جايش سيره فلان يار امامان معصوم (هرچند محترم و قابل تعظيم و تكريم) تبليغ ميشود و يا دقيقا آنچه در مثلا فصل غلو بحار كه مصاديق غلو است رواج ميابد و دينداري مداحين ، محور چهره اصلي مورد تبليغ دين ميگردد بايد هم كه چهره اصلي رسول گرامي اسلام زير مه اين نوع تبليغ ها بماند . از سوي مقابل نيز با تبليغ انديشه هاي ضد شيعي توسط كلني هاي وهابي و حنفي هاي تند رو بطور مشخص در پاكستان و سعودي به انديشه ضديت با شيعه دامن زده ميشود و اينبار بر خلفا و بزرگان ديني اهل سنت تاكيدي بيش از رسول گرامي اسلام ميشود . هر دو افراط موجب ميگردد تا چهره اصلي و اخلاق و منش و سيره حقه پيامبر عظيم الشان زير هاله اي پوشيده شود .
هر دو اين نقدها قبول . هنوز هستند بسياري كه مدعي شناخت رسول معظم اند اما هنوز به عنوان مثال سيره ابن هشام را كه يكي از قديمي ترين سيره ها در باب رسول گرامي اسلام است نخوانده اند يا اصلا نديده اند . مدعيان بي سوادي كه خود موجب خلط مبحث هاي بسيار در حوزه هاي ديني و فكر ديني ميشوند .
اما موضوع اصلي سخن من جاي ديگري است . در انتهاي اين مقاله آقاي قوچاني به دلايلي كه تا اين لحظه بر نگارنده كاملا پوشيده مانده به يكباره بحث چپ هاي مسلمان يا مسلمانان چپ گرا را پيش ميكشد و به نقد شديد اللحن ايشان ميپردازد .
با توجه به سابقه آقاي قوچاني در حضور در موضع يك ليبرال ايراني كه اتفاقا در يكي از مجله هاي جناح سرمايه داري ليبرال ايران مينويسد و همچنين سابقه حضور به عنوان سردبير در روزنامه شرق كه شايد اصلي ترين روزنامه طيف ليبرال مسلك ايراني در طول سالهاي اخير ايران بود را داشتند بعيد نيست كه ايشان از چپ ها نقدي جدي بكنند . كاري كه پس از حضور فرزندان چه گوارا در پائيز سال گذشته در ويژه نامه اي به نام(( ما را چه به چه)) انجام دادند . البته انتظار ميرفت كه در سالنامه شهروند امروز با توجه به بازداشت گسترده چپهاي دانشگاهي ايران اشاره يا حمايتي از سر آزادي خواهي و دموكرات مسلكي بشود كه خب ظاهرا مصلحت محافظه كاري ظاهرا عجين با ليبراليسم ايراني نگذاشت كه چنين شود .
اما منظور ايشان از چپهاي مسلمان هم فكر ميكنم براي اكثريت عزيزان مشخص باشد . شريعتي ، انديشه اش و هواداران و هم انديشانش ، نخشب كه علنا تز سوسيال دموكراسي ديني يا معنوي را مطرح كرد ، طالقاني كه پدر و يار و همدم طيف هاي راديكال چپ در ايران بود و بنيانگذاران مجاهدين و بطور مشخص حنيف نژاد شهيد كه مكتب را راهنماي عمل دانستند و به دنبال ضربه زدن مسلحانه (البته پس از كسب صلاحيت و مقدماتي مفصل)) به رژيم قصاب شاه بودند .
ايشان چنين ادعا كرده اند كه اولا : (( ترديدي نيست كه اسلام گرايان چپ گرا يا چپ گرايان مسلمان در نيم قرن اخير چون ميخواستند از پيامبر اسلام رهبر يك انقلاب بسازند و مدينه النبي را بدل از جامعه بي طبقه توحيدي بگيرند در ساختن اين تصوير نادرست از آن چهره عقلاني و عرفي نقش بسزايي داشتند .))
در اينجا آقاي قوچاني مدعي شده اند كه چپ گرايان مسلمان قصد ساخت يك رهبر انقلاب از پيامبر را داشتند . سوال اينجاست كه مگر اولا پيامبر ، انقلاب (به معناي تحول و دگرگوني فرهنگي و نه انقلاب سياسي) در ساخت شبه جزيره ايجاد نكرد ؟ اينجا اشتباه اول آقاي قوچاني است كه معناي انقلاب در انديشه شريعتي (به عنوان شاخص اين طيف شريعتي را ملاك گرفته ام و با مشخصات فكري او به دنبال رفع ابهامات وارده ميروم.) را انقلاب سياسي ميگيرد . انقلاب در انديشه شريعتي يعني تحول فرهنگي در ساخت اجتماعي ،‌اقتصادي متن . انقلاب در انديشه شريعتي با تكيه بر آيه شريفه ان الله ما يغيروا بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم و انديشه تغيير اقبال دلالتي فرهنگي دارد . همانطور كه او كار فرهنگي را اصل ميدانست و بر آن اصرار داشت .
در ضمن مدينه النبي و جامعه بي طبقه توحيدي از ديدگاه آقاي قوچاني چه معناي ميتواند داشته باشد ؟ آيا جز اين است كه جامعه بي طبقه توحيدي جامعه اي است آرماني كه در آن با نفي طبقات كه عامل تبعيض در ميان خلائق ميشود با محوريت توحيد و نفي هرگونه شرك در برابر هر قدرتي به دنبال سعادت جامعه است ؟ اصلا مگر قرآن وعده زعامت بر زمين را به طبقه فرودست جامعه يا مستضعفين نميدهد ؟ مگر قران ايشان را وارثان زمين نميداند ؟
مگر عملكرد پيامبر و رسولان ماقبلش در نفي طاغوت و انقلاب فرهنگي (با انقلاب فرهنگي در چين و ايران قياس نشود . منظور دگرگوني در فرهنگ متن با آگاهي بخشي و كار آگاهي بخشانه و به قول شريعتي پيامبرانه است . اين را گفتم تا احيانا با شيطنت كلمه انقلاب فرهنگي بد برداشت نشود.) در جامعه خودشان نبايد براي ما معيار ايمان و ديانت نصب العين عملكرد باشد و خط كلي عملمان را از اين سيره شريفه بفهميم و برداشت كنيم ؟ خط عدالت طلبي و آزادي خواهي و نفي ظلم و تبعيض انسان از انسان كه از ابراهيم بت شكن تا محمد رسول الله مگر براي ما نشان و چراغ راه نيست ؟
تنافر يا تضاد عقلانيت با اين گونه عملكرد چيست ؟ البته عقلانيت سود محور و ابزاري را مراد ندارم . بلكه عقلانيتي را مراد ميدارم كه به تعبير مولانا عقل كلي آموزنده آن است و عقل جزئي راه به آن ندارد .
تضاد با ظلم در حركت موسوي و رحمانيت در سيره عيسوي با عملكرد هم انقلابي هم رحماني نبوي و علوي منافاتي ندارد برادر گرامي !
همچنين ايشان در بخشي ديگر با برشمردن اين نكته كه بر خلاف اين نكته كه اولين گرونده به رسول گرامي خديجه از فرادستان است و نفي ادعاي به قول خودشان چپ گرايان كه حواريون پيامبر از فرودستان بودند به دنبال اثبات اين نكته است كه امثال شريعتي يا طالقاني يا حنيف و نخشب با تاريخ گزينشي برخورد ميكرده اند . سوال اينجاست كه به جز خديجه كه اولا سرمايه دار به آن مفهومي كه امروز مطرح است نبود و تنها وضع ماليش از بقيه قدري بهتر بود ديگر كدام به قول ايشان فرادست در اولين روزها و 13 سال سختي مكه به پيامبر گرويد ؟ آيا حضور يك چهره استثنا را ميتوان قاعده گرفت و اصالت اين نكته كه گروندگان به پيامبر افراد فرودستي بودند كه زر و زور و تزوير زمانه ايشان را به ستوه آورده بود و انديشه نبوي را نجات بخش براي خود دانستند را فرو نهاد ؟ اين سوالي است كه آقاي قوچاني بايد پاسخگو باشند .
ايشان در جايي ديگر مدعي شده اند كه اسلام مراعات كننده حقوق ، نسبتي با انديشه اين به قول ايشان راديكالهاي چپ ندارد . سوال اينجاست كه مگر تمام داد و قال اين طيف بر اين نكته استوار نشده كه چرا سرمايه داري و سرمايه سالاري مدعي دين در هر چهره اي و غير مدعي دين نيز در هر چهره اي حق اوليه انساني آدمهاي زنده به ما هو آدم را انكار ميكند ؟ نفي ظلم طبقاتي و زور سرمايه داري تلاش براي پاسداري از حقوق انسانهاست . تلاشي كه تا امروز نيز ادامه دارد و براي ان خونها رفته است و اين طيف اتفاقا براي نيل به هدف عاليشان جانها فدا كرده اند . تلاشي كه ادامه خط تلاش و مبارزه موسوي براي نفي سرمايه داري زور دار زرمند تزوير محور فرعوني براي رهايي طبقه فرودست آن روز يعني بني اسرائيل است . گاهي لقمه را چرخاندن و با كلمات ، مردمان را بازي دادن در جاهايي كم ميآورد برادر !
ايشان همچنين در فرازهاي ديگري همچنان بر اين نكته اصرار ورزيده اند كه : (( چپ اسلامي كه با ناديده گرفتن وجوه انساني و ملموس حيات پيامبر اسلام در جهت قلب حقيقت اسلام نبوي كوشيد جنگجويي را جايگزين صلح دوستي ، خيالبافي را جايگزين واقع گرايي و مرگ جويي را جايگزين زندگي دوستي كند تا از پيامبر اسلام اين اصلاح گر عصر خويش يك انقلابي بسازد . مقامي كه قرار بود از آن چهره اي چون ماركس شود اكنون در چنگال بن لادن قرار گرفته است .))
اولا اين طيفي كه ذكر شد تمام فريادشان بر اين بوده كه وجوه انساني ديانت انكار شده بايد براي احقاق آن مبارزه كرد . ثانيا اگر منظور آقاي قوچاني از مبارزه براي عدالت و آزادي ، جنگجويي و آرمان جامعه مهدوي با تصوير جامعه بي طبقه توحيدي(كه تصويري قابل تحليل در ظرف زمانه خود است و امروز قطعا قابل نقد و به روزرساني البته با همان ارمانها و هدفها) ، خيالبافي و فرهنگ حسيني و آمادگي هر لحظه براي مرگ كه حاسبوا قبل ان تحاسبوا ، مرگ جويي است ايشان راست ميگويند ؟! بعد هم ايشان اولا اثبات كنند كه بين اين طيف فكري و ماركس و بن لادن شباهتي وجود دارد و بعد مدعي چنين مدعايي شوند . انصافا تشبيه انديشه امثال شريعتي با ماركس با بن لادن جز زهر خند و تاسف براي بي اطلاعي نويسنده چه امر ديگري را ميتواند در ذهن متبادر كند ؟
همچنين باز در فرازي ديگر آقاي قوچاني عزيز چنين افاضه فرموده اند : (( چپ گرايان مسلمان نه تها رفتار فردي پيامبر اسلام را از مسلمانان و جهانيان پنهان داشتند بلكه رفتار سياسي آن حضرت را نيز به نسيان سپردند.))‌و همچنين مدعي شده اند كه در انحصار گيري سنيان افراطي پيامبر را تقصير همين طيف است .
اولا معلوم نيست در دنياي رسانه و اطلاعات چگونه اين به قول ايشان چپ گرايان مسلمان و در واقع انديشه مبتني بر عرفان ، برابري و آزادي كه امروز مولد روشنفكري مذهبي (و نه ديني با تفكيك آقاي تقي رحماني) در ايران شده به پنهان كاري سيره رسول گرامي پرداخته اند و مثلا رفتار سياسي پيامبر را به فراموشي سپره اند ؟ در دنياي رسانه و اطلاعات اين هم از آن حرفهاست .چنين كاري آقاي قوچاني قدرت سياسي ميخواهد كه اين طيف مورد هجمه شما هيچگاه نداشته اند و هميشه حكومتهاي ضد انسان و ضد برابري و ضد آزادي در تمام جهان آن ها را مورد هجمه قرار داده اند . در ضمن دليل اصلي انحصار گرايي بن لادن و يارانش نه طيف مورد ذكر بلكه حمايتهاي بي دريغ امپرياليسم تا قبل از فاجعه 11 سپتامبر و حمايتهاي دول ارتجاعي مانند سعودي و پاكستان مشرف و طالبان است كه موجبات چنين گستاخ شدن اينان را فراهم آورده و مولود آن هم جنايت در ابعاد وسيع بر عليه بشريت در تمام جهان است .
نكته جالبي كه قابل ذكر است اين است كه اصولا تا قبل ا زرسيدن آقاي قوچاني به فراز مربوط به به قول ايشان چپهاي مذهبي بحث ايشان به خوبي منعقد شده و اصلا معلوم نيست كه آيا اين هجمه به طيف مورد نظر ايشان ربطي به اصل قصه مقاله ايشان دارد يا خير ؟
به هر حال قابل توجه آقاي قوچاني و همفكرانشان كه به قول ايشان چپ هاي مسلمان به دنبال سه آرمان عرفان ، برابري و آزادي با تكيه بر اصول سيره نبوي و علوي براي حقوق ناس مورد خطاب قرآن بر اساس متد مبارزه در قران و مثالهاي مشخصي چون موسي در برابر فرعون يا شاهدهايي چون سيره مولي الموحدين علي هميشه در عرصه حاضر بوده اند . حضوري كه ظاهرا سرمايه سالاران و خادمان ايشان را هيچ گاه خوش نميآيد .
در آخر سخني با آقاي قوچاني دارم كه برادر عزيز !
قرآن اگر بدين نمط خواني
ببري رونق مسلماني

_________________________

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin