Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com نواي ني: ما هستیم ، بی عملی و مشکلات خلقیات ایرانی

Sunday, March 29, 2009

ما هستیم ، بی عملی و مشکلات خلقیات ایرانی

مارکس در ابتدای کتاب هجدهم برومر نکته ای را متذکر می شود . نکته ای که از هگل وام می گیرد و کاملترش می کند . او می گوید (از قول هگل) که تاریخ دوبار تکرار می شود و بعد خود کاملش می کند که بار اول به صورت تراژدی و بار دوم به صورت کمدی .
این سخن می تواند یک درس باشد و یک هشدار . هر امری ، هر واقعه ای و هر مکانی در شرایط تاریخی و به تعبیر شریعتی در جغرافیای حرف خویش رخ می نمایاند و تعمیم آن به شرایطی دیگر امری است نادرست .
رهبری در تبعید نیز از این قاعده مستثنی نیست . در تاریخ ایران و در صده اخیر ما رهبر در تبعید شاید یکی بیشتر نداشته ایم . آقای خمینی این نقش را در تاریخمان بازی کرد و دیدیم آنچه شد .
امروز اما یکی دیگر از شخصیت های سیاسی برون مرز ایران در تلاش است که این نقش را برای بار دیگر به عهده بگیرد . او که یکی از نیروهای سیاسی موثر رژیم گذشته ایران بوده با تلاشی پیگیر و با استفاده از تریبونهای متعدد می خواهد به این امر دست یازد و رهبری خویش را بر ایرانیان تحمیل کند .
او همچنین مدعی جنبشی است که نام ما هستیم را بر روی آن نهاده است .
سخن زیر ناظر بر نقدی است بر این جنبش به عقیده بنده ناقص الخلقه و صوری .
حرکت ما هستیم در چند ساله اخیر نفوذ بسیاری را در میان توده های ایرانی داشته است . دیوار نوشته های تهران به صورت نمونه ، نمودار این نفوذ و گستردگی آن است . اما آیا این مثلا جنبش امری حقیقی است یا تحمیل رسانه ای است که ساخت امپریالیستی بر اساس مطامع خود و برای منحرف سازی جنبش دموکراسی خواهی در ایران تدارک دیده است ؟ و دلیل این همه نفوذ این مثلا حرکت چیست ؟
چند نکته در این میانه حائز اهمیت است . اولا رهبر یک جنبش لزوما نه تحمیلی و رسانه ساخته که درون جوش و مردم ساخته است . رهبر از میان جنبش می جوشد . نه اینکه خود ایجاد کننده جنبش باشد . ثانیا شهرام همایون از مدافعین نظامی بوده است که توسط همین مردم ساقط شده است و هیچ ملتی را نمی توان سراغ گرفت که آنچه که خود بیرون انداخته دوباره بپذیرد .
شهرام همایون دارای پیشینه ای مشخص است . او از مدافعان حاکمیت پهلوی بوده و هست . قبل از پیروزی انقلاب نیز از مدافعین همین نظام بوده است . دقیقا در زمانی که حاکمیت استبدادی پهلوی در حال کشتار و جنایت و شکنجه های وحشیانه بود .
شهرام همایون امروز مدعی دموکراسی است . مدعیان دموکراسی می بایستی در گذشته خود اثبات کرده باشند که مدافع حقیقی دموکراسی هستند . این اثبات نیز از گذشته ایشان نمودار می شود . مدافع حکومتی که یکی از وحشیانه ترین دیکتاتوری های زمانه خود بود . مدافع حکومتی که ایجاد کننده حزبی است که تصمین کننده دیکتاتوری است و رئیس حکومت دیکتاتوری اعلام می کند که یا عضو حزب شاه ساخته شوید و یا از مملکت بروید ! چنین انسانی چگونه می تواند مدعی دموکراسی باشد ؟ آیا از گذشته خود اظهار پشیمانی کرده ؟ او که هر روز بیشتر مدافع فرزند همان خاندان می شود ، چگونه می تواند مدعی دموکراسی باشد ؟ آیا هزاران کشته پهلوی اول و دوم را کسی قادر است از صحنه تاریخ ایران پاک کند ؟ کجای تاریخ دموکراسی توسط تحکیم کنندگان نظام دیکتاتوری و ورثه دیکتاتور ساقط شده ایجاد شده که ایران دومین آن باشد ؟
اما یک سوال اساسی ! چرا مردم ایران اینگونه از این حرکت استقبال می کنند ؟ این به چند نکته روانی در اخلاق و روان ایرانیان بر می گردد که باید ذکر شود . یادمان نرود زنده یاد جمال زاده در خلقیات ایرانیان و همچنین مرحوم مهندس بازرگان در ناسازگاری ایرانی به نقد خلقیات و روان ایرانی دست زده اند . ملی گرایی نه این است که هنر نزد ایرانیان است و بس . بلکه این است که با حفظ علقه های ملی و میهنی و نقد خود و مردم خود برای پیشرفت ایران تلاش کرد و گامی به پیش نهاد . همانگونه که مصدق بزرگ کرد و تبدیل به رهبر مردم ساخته ملی ابدی ایرانیان شد .
مردم ایران به لحاظ حافظه تاریخی فقیر اند . زود یادشان می رود که در روزگار پیشین چه بر سرشان گذشته است . این مردم یادشان رفته است که در رژیم پهلوی در همه ابعاد چه روی داده است . در سیاست و اقتصاد و فرهنگ و اجتماع چه بر سرشان گذشت و به چه دلیل انقلابی بس عظیم در ایران انجام شد . انقلابی که اگر چه مصادره شد اما حقیقتی انکار ناپذیر بوده و هست . انقلابی و محمد حسنین هیکل از آن به عنوان یک جنبش انسانگرایانه جهانی از آن یاد می کند . البته انقلابی که به دلیل نابخردی رهبران و غفلت توده ها مصادره شد و به تاراج رفت .
مردم عزیزمان قدری کودک انگاری دارند . به دلیل حافظه تاریخی فقیرشان سریع به امری دل می بندند و سریع از امری دیگر دل می کنند . هرچند قبلا تجربه اش کرده باشند . مردم ما از هراس مار غاشیه به افعی می خواهند پناه ببرند . قبلا هم چنین امری روی داده است . حمایت توده ها و مردم از آغاز استبداد رضا شاهی در پس هرج و مرج روزگار ما بعد مشروطه نمونه ای بارز از این مسئله است . این مردم فراموش کرده اند که با وجود جنایات نظام ولایی ، نظام شاهی نیز خود از جنایت مبرا نبوده است . کشتارها و وابستگی های خفت بار رضا شاهی ، کودتای ننگین 28 مرداد که محمد رضا پهلوی اعتراف می کند که شاهنشاهیش را مدیون نظام امپریالیستی غرب و آمریکاست . آمریکایی که جنایاتی چون شیلی آلنده ، ویتنام ، عراق و افغانستان و ... در کارنامه خود دارد . پس از کودتا نیز کشتار 15 خرداد ، سال 50 تا 56 و شکنجه ها و تبعید ها و نقش های آشکار حقوق بشر را در کارنامه خود دارد .
اما باز چرا اینگونه مردم عزیزمان متمایل به این حرکت شده اند ؟ این را باید در میان پاتریمونیالیسم وبر جستجو کرد . ((از نظر ماکس وبر پاتریمونیالیسم حاکمیتی سیاسی است که یک خاندان پادشاهی، قدرت را از طریق یک دستگاه عریض و طویل اداری به صورت اجبار آمیز اعمال می کند. وبر پاتریمونیالیسم را به طور عمده برای تحلیل زندگی سیاسی کشورهای خاور میانه توصیه می کند.
شکل ابتدایی این نوع از سیادت، با اعمال قدرت با اعمال قدرت یک رییس قبیله که یک دستگاه اداری را پی ریزی می کند، به وجود می آید. در سنخ شناسی رژیم های سیاسی وبر، باید میان پاتریمونیالیسم و سلطانیسم فرق گذاشت. سلطانیسم اصطلاحی است که برای توصیف نظام های سنتی، بویژه درخاورمیانه، سلطانیسم حالت افراطی پاتریمونیالیسم است که درآن سلطه برپایه اراده شخص قرار گرفته است و بالاترین مقام حکومتی( شاه، حاکم، رییس، ...) از تمامی قید وبندهای نظام سنتی آزاد است، از این رو، او به جای اعمال قدرت رسمی / قانونی، شبکه روابط وفادارانه و چاکرمنشانه، و وابستگی های خصوصی شبکه اصلی ارتباطات در این نظام است. ویژگی های اصلی پاتریمونیالیسم عبارتنداز:1. دیوانسالاری سیاسی و اداری به صورت کامل به مثابه ابزار خصوصی درانحصار شاه است و حاکم درراس هرم سیاسی- اقتصادی قرار می گیرد.
2. حاکمیت سیاسی یک جانبه شاه تحت رژیم پاتریمونیال، زمینه رشد نظام سرمایه¬ داری ناقص دلال صفت است؛ از این رو، رژیم پاتریمونیال برخلاف فئودالیسم، تعهدی نسبت به حفظ مرزها و فعالیت های اجتماعی ندارد. پاتریمونیالیسم بدون منازع درصحنه اجتماعی حضور دارد.3. تفاوت نظام اداری پاتریمونیال با دیوانسالاری عقلانی درابهام مرزهای حوزه عمومی و حوزه خصوصی درپاتریمونیالیسم است.))
مردم ایران بیش از هفت هزار سال تاریخ آریایی میترایی خود ذیل حکومتهای شاه پدرانه زندگی کرده اند . حکومتهایی که شاه در آن پدر ملت ، ظل الله و سایه خدا و نماینده خدا بر روی زمین برای بهبود امور بوده است . در زمان صفویان و سیطره گفتمان شیعی ، شاهان صفوی این را در خاندان خود در اوج کردند . و البته ترکیب شاه و آخوند نیز برای شرعی شدنش استفاده شد . شاه عباس کلب آستان ولایت شد و البته حافظ شریعت شیعی . حافظی با شمشیر و حفاظتی با کشتار و خون . و توجیه توسط مجلسی ها . توجیه خون ریزی توسط اخوند دباری .
مردم ما در آستانه انقلاب 57 نیز درست به دلیل همین روحیه تاریخی بود که ولایت پذیر شدند و این بار با وحدت حاکم – فقیه و جمع شدنش در یک فرد این پدرسالاری اجتماعی بار دیگر احیا شد .
در روحیه ایرانیان در طول تاریخ این ملک دو نهاد بوده اند که حضوری و سیطره ای تاریخی داشته اند . سلطنت و روحانیت . در زمان انقلاب 57 و به دلیل عدم حضور دیگر نیروها و غیبت ایشان و انقضای ذهنی نهاد سلطنت ، این نهاد روحانیت بود که با بر عهده گرفتن هر دو نقش حکومت و فقاهت و تجمیعشان در یک فرد ، جایگزین نظام شاهی شد . اما در طول سی ساله اخیر و بد تدبیری و ظلم حکومت ولایت فقیه ، بار دیگر به دلیل همان حافظه قلیل تاریخی ، نظام شاهی در اذهان تقویت می شود .
به نظر می رسد امثال شهرام همایون و ما هستیمی ها از همین معضلات تاریخی روحیه ایرانی به نفع خود سود می جویند و به جای درمان و برای راندن خر مراد خویش به دنبال تقویت این مشکلات هستند .
ما هستیم حرکتی صوری بر مبنای خطاهای اخلاق و منش ایرانی است . حرکتی که در واقع بار دیگر تقویت کننده این نظریه است که ارتجاع جاده صاف کن امپریالیسم است . این بار اما ارتجاع شاه محورانه می خواهد منافع امپریالیستها را تامین کند .
اما مقصر کیست ؟ به نظر می رسد مقصر مدعیان حضور و فعالیت اجتماعی است که با خالی کردن عرصه زمینه ساز چنین انحرافات سیاسی ای هستند . مدعیان و به قول معروف دم کلفت های سیاسی اپوزسیون ایرانی که به حرف خود پایند نیستند و مرد عرصه سخن اند و نه عمل . آرمان گرایان دیروز که امروز نشستگانند در حقیقت مقصر ایجاد موجهایی از قبیل ما هستیم یا موج هخا و هخا ها هستند .
به نظر می رسد این خلا اجتماعی فضای خوبی را برای اینگونه موجها فراهم آورده است . اما باید متوجه بود و با روشنگری توده ها و انجام رسالت روشنفکری به اینگونه انحرافات پایان داد .
منابع :
۱. سايت شهرام همايون http://shahramhomayoun.com/
۲. جامعه در بطن سياست http://www.fasleno.com/archives/001054.php
۳. سايت های خروجی از پويش ما هستيم در موتور جستجوی گوگل
در همین رابطه بخوانید
___________________________
آنچه در بالا خوانده اید امری است از سوی دوست و برادرم امیرهادی انواری عزیز در نقد ماجرای ما هستیم

بنده نیز دوستانی را برای نقد این شبه جنبش صوری که جامعه ما را در بر گرفته دعوت می کنم :

1- گفتنی ها - امیر فرشاد ابراهیمی

2- نگران - عمار ملکی

3- مسافر - عطیه وحید منش

4- میرا قربانی فر

5- حقوق بشر - عبدالرضا

6- آنیما - علی عبدی

7- آرمان سرخ - امیر امیرقلی

8- جمهور - مهدی محسنی

9- حواری خورشید - هژیر پلاسچی

10- دانش سرخ - سعید حبیبی

11- ملی مذهبی - فرزاد مشیری
16- کورسو - مرتضی اصلاحچی

و تمامی دوستان همراه و همرزم

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin