Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com نواي ني: باز خط برخورد و باز ديو توقيف

Friday, November 7, 2008

باز خط برخورد و باز ديو توقيف

سال 1379 شمسي بود و تنها سالي از فاجعه خون بار كوي دانشگاه تهران ميگذشت . روزهايي بود كه شايعه شد بود كنفرانسي در برلين توسط سبزها در بنيادهانريش بل (اگر درست يادم مانده باشد) ايجاد شده كه قرار است در باب ايران مابعد انتخابات مجلس ششم كه اصلاح طلبان در آن صاحب اكثريت آرا شده بودند صحبت شود . توده مردم و وجدان عمومي زخم خورده از دو فاجعه بود . يكي كوي خونين دانشگاه تهران و ديگري قتلهاي سياسي كه در پائيز 77 آخرين آنها انجام شد و پس از افشا مشخص گرديد كه تعداد نه يك يا دو كه بيش از 80 بوده است و شروعش سعيدي سيرجاني و خلاصه قصه تنها به شهيدان فروهر و مختاري و پوينده و شريف محدود نميگردد . شبي بود از شبهايي كه مردم ايران در سوگ سيد الشهداء حضرت امام حسين عليه السلام (باز اگر درست يادم مانده باشد)عزادار بودند . تلويزيون را روشن كردند و ناگهان صحنه رقص زني مشاهده شد و بعد كنفرانس برلين و حواشي آن و همه در نيم ساعت زماني . بماند به اين واقعه كاري ندارم . اما پس از آن اعلام شد كه رهبر نظام ولايي آقاي خامنه اي در مصلاي تهران ديداري با جوانان دارد . يادم هست كه از طرف دبيرستانمان به آن ديدار اعزام شديم و البته ما جوانان خاتمي چي آن دوران عكس خاتمي بر پيرهن نصب كرده و در ميان بسيجيان و ولايتيهايي كه آن روزها خاتمي را دشمن ميدانستند راه ميرفتيم و متلك ها و طعن ها و نگاههاي تند و دشمن انگارانه را به جان ميخريديم .
آقاي خامنه اي صحبتي كرد و به روزنامه ها حمله كرد و آنها را پايگاه دشمن خواند و بعد هنوز هفته اي نگذشته بيش از سي نشريه و روزنامه به تيغ توقيف سر بريده شدند .
ظاهرا پس از 8 سال دوباره سناريو در حال تكرار شدن است . شماره 70 شهروند امروز اما حكايت ديگري شد . حكايتي كه به افشا ماجراي قتل شيخ حسن لاهوتي و پسرش ميپرداخت و به حكم توقيف شهروند (در ابتدا شايعه و سخن و بعد ابلاغ اين حكم در تاريخ 18 آبان ماه) انجاميد . اين توقيف به دليل ورود به عرصه ممنوعه و دست زدن به يكي از صندوقهاي ممنوع جمهوري ولايي منتهي انجام شد . اما دوستان قلم زن شهروندي كه البته خود خدماتي چند به امنيت بانان كرده بودند (از جمله سرمقاله ما را چه به چه آقاي قوچاني سال گذشته پس از حضور فرزندان چه گوارا در ايران و اعتراض به اين نكته كه چرا با چپها برخورد نميشود و البته در پائيز همان سال و در ميانه آذر چپ دانشگاهي ايران با ضربه اي سهمگين مواجه شد و بيش از 40 تن بازداشتي تنها در تهران به خود ديد ، سرمقاله شماره اي كه در آن آقاي قوچاني به فيلم فتنه اثر گريك والدرز اعتراض كرده بود و طي مقاله پيامبر مورد اشاره وايلدرز را نه پپامبر اسلام كه بن لادن دانست و بعد بدون دليل چپهاي مذهبي را متهم كرد كه خشونت مذهبي را در ايران بنيان نهادند و البته اصلا توضيحي نداد كه كسروي را نه چپ ها كه اتفاقا راستهاي افراطي مانند فدائيان اسلام زدند ، يا مقاله اي چاپ كرد به قلم جلال توكليان و همان سخنان ساواك و وزارتي هاي ايران را در باب نحوه شهادت دانه و جوانه در جريان دستگيري شهيد خلقي اشرف عزيز تكرار كرد ، يا مقاله اي كه گفته بود كاش سعيد محسن پوپر خوانده بود در يادنامه اي براي پوپر و در آن خط تخريب و توهين به بهترين فرزندان شهيد ملت ايران را در پيش گرفته بود و ... ) اما در اين شماره 70 شهروند امروزيها بازگشايي از پرونده اي كردند كه يكي از رازهاي سربه مهر جمهوري ولايي بود . پرونده قتل شيخ حسن لاهوتي و فرزندش وحيد لاهوتي . قتلي كه توسط تيم لاجوردي انجام شد با سم و تنها به توهم سمپاتي يا ارتباط با يك سازمان خاص . و البته سكوت آقا حميد و سعيد خان لاهوتي به توصيه پدر زن يعني اكبر هاشمي رفسنجاني به بهانه حفظ نظام ! و اين يعني توجيه هر قتلي . جنايتي به بهانه حفظ نظام !
اين را بگذاريد كنار نقد ليبرالي عملكرد فاجعه بار دولت در زمينه اقتصادي و پيگيري ماجراي افتضاح كرداني كه به مضحكه اي براي دولت ولايت محور تبديل شد . البته بايد اضافه كرد ديگر تلاشهاي ليبرال مسلكانه ، شهروند را به جرات به نماينده جريان ليبرال مسلك در ايران تبديل شده بود و كاش ميماند و البته كاش قدري انصاف داشت نسبت به جريان چپ از مذهبي تا غير مذهبي و اين قدر اين جريان را سيبل يك برخورد حكومت جمهوري ولايي نميكوبيد . . كاش مي بود تا حداقل به اصلاح طلبان عموما ليبرال امروز ايران اثبات ميكرد كه در ايران به دنبال اوباما نگردند (سرمقاله شماره 71 شهروند امروز را كه همان 18 آبان منتشر شد را بخوانيد . شماره اي كه صداي خبرگزاري دولت را هم در آورد كه چرا تمكين به تنها حكم شفاهي نكرده و به اصطلاح دولت و هيات نظارت را پيچانده است !)كاش ميماند تا با نقد رويكرد منجي گرايانه اين دعوت كنندگان سينه چاك از خاتمي كه در همايش اخير ((پويش )) كاملا علني بود راهي نو را پيش پاي اين اصلاح طلبان زماني بر سر قدرت و امروز كنار از قدرت مينهاد .
اما در اين ميانه و پس از استيضاح كردان و حذف او ناگهان رهبري وارد ماجرا ميشود و داد و بيداد و سخناني كه شنيدگان سخنان او در روزهاي سال 79 اين گونه سخنان را خوب ميشناسند . او ميگويد كه : “این فضای بی بند و باری در حرف زدن و اظهارنظر علیه دولت، مسائلی نیست که ‏خداوند به آسانی از آنها بگذرد.”
بگذاريد كاملتر بخشهايي از سخنان ايشان نقل شود . آقاي خامنه ای در دیدار با کارگزاران اجرایی و فرهنگی حج، با نشان دادن ناخشنودی شدید از فضای تبلیغاتی و ‏مطبوعاتی کشور به صراحت ميگويد كه : “این فضای بی بند و باری در حرف زدن و اظهارنظر علیه دولت، مسائلی نیست که ‏خداوند به آسانی از آنها بگذرد.” و تاكيد ميكند : “تفضلات و رحمت الهی تا زمانی است که ما مراقب گفتار، ‏رفتار، و عملکرد خود باشیم زیرا خداوند با ما خویشاوندی ندارد.”‏ و احتمالا ايشان با اين سخنان به دنبال دروني كردن اين عدم خويشاوندي خدا با مردمان است . الناس هم ايضا عيال الله نيست حتما ! و شگفت انگیز اين است كه این گفته ها یک روز پس استیضاح وزیر کشور توسط مجلس و برکناری وی از مقام وزارت ‏ گفت شده،او همچنین به منتقدان دولت نهم (بخوانيد شهروند امروز و حتما كارگزاران و اعتماد و قطعا جماعت مذهبي و ملي و چپ و همه رقم منتقد و اپوزسيون) هشدار داده كه: “این دستاوردهای نظام اسلامی، به راحتی محقق نشده است که ‏عده ای بخواهند به دلیل اغراض شخصی و دشمنی با دولت، در اصل نظام خدشه وارد کنند.”‏ و به “تلاش برخی افراد ‏برای سیاه نمایی در فضای جامعه و ایجاد اغتشاش ذهنی و تردید در مردم” هشدار داد. وي همچنین خطاب به منتقدان دولت گفته كه: “برخی کارها و ظلم ها، فتنه ای به پا می کند که دامن همه، اعم از ‏ظالم و غیرظالم را می گیرد بنابراین همه باید مراقب اظهارنظرها، تبلیغات، و اقدامات خود باشند.”‏ و اين همه يعني اعلام دستور برخورد با تمامي منتقدان دولتي كه حتي اصول گرايان نيز چشم ديدنش را ندارد و البته اين سخنان يعني آقاي خامنه اي نسبت به حفظ اصل نظام حساس شده و شايد انديشه كرده كه ممكن است افتضاحات دولت نهم به محملي براي برخورد مخالفان و منتقدان با اصلا نظام تبديل شود . كاش به اين نكته انديشه ميشد كه اگر دولتي با اين همه اعمال فاجعه بار و افتضاح سر كار نمي آمد و همان اول شاهكار هاي دولت نهم به آنها هشدار داده ميشد امروز شاهد اين مسائل نبوده و مجبور نميشد مانند سال 79 براي حفظ نظام وارد صحنه شود . بايد به مسئولين جمهوري ولايي و رهبري آن تذكر داده شود كه علاج واقعه را قبل از وقوع بايد كرد !
اين بار اما كس ديگري هم وارد ميدان شده است . مدافع سرسخت احمدي نژاد و تيم او در ميدان سياست ايران . احمد جنتي هم اين بار وارد ميدان شده و ابتدا از آقاي خامنه اي مايه ميگذارد كه :‌ ((مقام رهبری تمام جريان‌ها را تحت نظر دارند و به عنوان ولی امر به دنبال جلوگيری از خطرات هستند و به همين جهت فضای بی‌بند و باری در حرف زدن و اظهار نظر عليه دولت را مسائلی دانستند که خداوند به آسانی از آن نمی‌گذرد.)) او به درستي منظور رهبري نظام را دريافته و اين بار در حال رك كويي لفافه سخن گفتن رهبري نظام است . جنتي نيز روزهاي سال 79 را به ياد دارد و ميداند دادن دستور خط برخورد با مطبوعات منتقد را رهبري چگونه ادا ميكند . جنتي در ادامه ميگويد :‌ ((شاهد اين هستيم که دهها روزنامه به جان دولت افتاده‌اند و هر چه می‌خواهند می‌گويند و در عين حال می‌گويند آزادی نيست، از خارج هم برای آنها هورا می‌کشند اما کور خوانده اند که مردم مملکت را دو دستی تقديم اينها کنند، مردم ما مسلمان و متدين هستند.)) و اين يعني دستور برخورد با مطبوعاتي كه به قول احمد جنتي از خارج برايشان هورا كشيده ميشود . شهروند امروز به جرم رمرز گشايي از يكي از صندوقهاي بسته امنيتي جمهوري اسلامي تعطيل ميشود و شمشير توقيف بر بالاي سر بقيه مطبوعات اصلاح طلب كه نصفه و نيمه و كم جان به ادامه حيات مشغول اند قرار ميگيرد .
توقيف كنندگان به هيچ وجه من الوجوه به اين نميانديشند كه هر مطبوعه ممر در آمد عده اي روزنامه نگار است و قتل نشريات ، قتل زندگي روزنامه نگاراني است كه قلم را پاس داشته اند و البته نيامده اند كه به هر قيمتي بمانند ! و اگر براي اين آمده بودند با اين توقيف فهميدند كه آمدن در جمهوري ولايي و ماندن يعني اطاعت بي چون و چرا در برابر ولايت و عدم سخن گفتن از رازهاي سر به مهر نظام . و اين يعني زير پا گذاردن انسانيت و شرف انساني . شهروند با وجود خط هاي امنيتي كه در برخي شماره ها دنبال ميكرد اين بار با شرف توقيف شد . ديو توقيف با قتل شهروند پس از پرونده قتل لاهوتي عاقبت به خيرش كرد .
شهروند توقيف شد . چون در اين وانفسا نميبايست صدايي جز صداي حاكمان شنيده شود و شهروند با اينكه هر از چندي در برابر خواسته هايشان سر مينهاد و مطالبي مينوشت كه كاملا در مسير مطامع امنيتي امنيت بانان ولايي بود ، اما در مشي كلي نماينده به سزا بود براي ليبرال دموكرات هاي ايراني كه به نقد حاكميت بنيادگرا و ضد دموكراسي ايران بپردازند . شهروند توقيف شد چون از قتلي آشكار زير نظر آقاي خميني و به دست لاجوردي پرده بر ميداشت . يادمان نرود دولت احمدي نژاد براي اين فرد كه دوران سياهش روي ساواك شاه را سفيد كرد و حتي صداي قائم مقام رهبري وقت را هم در آورد مراسم يادمان و بزرگداشت ميگيرد و سخنران آن يعني علي اكبر ناطق نوري مشاور ارشد آقاي خامنه اي رهبري نظام جمهوري ولايي است . امروز نه منتقدان كه ياران لاجوردي در آن روزهاي سياه اوين بر سر كارند و رئيس جمهور آن روزها كه قاعدتا از همه چيز بايد با خبر باشد امروز رهبري نظام را بر عهده دارد . نقد لاجوردي امروز نقد تماميت نظام است و پس باز كردن يكي از رازهاي سر به مهر جنايت بار در تاريخ جمهوري اسلامي پاي همه را احتمالا وسط ميكشد كه اينان اينگونه بر آشفته اند و حكم صريح به توقيف ميدهند .
اما هنوز مانده پرونده هايي كه بايد رمز گشايي شوند . پرونده خط سوم در ابتداي پيروزي انقلاب . پرونده برخورد با گروههاي منتقد از مذهبي تا غير مذهبي در ابتداي انقلاب ما قبل سال 60 ، پرونده روزهاي سال 60 و دهه خون بارش ، كشتار 67 و هزاران راز سر به مهري كه اگر روزي گشوده شود مشخص ميگردد كه آن روزهاي خاص در اين مملكت چه خبر بوده است و چه ميشد و امروز چه ميشود .
شهروند امروز به دستور همان خط برخوردي كه سال 79 به قتل عام مطبوعات در ايران پرداخت تعطيل شد . احتمال پليسي شدن فضا و خط برخورد با بقيه جريانات فعال از قانوني از ديدگاه جمهوري ولايي تا غير قانوني و از صاحب نشريه تا غير آن ميرود . بايد منتظر ماند تا ثمره اين سخنان و اين خط برخورد دادن را در آينده مشاهده كرد . شهروند امروز اولين قرباني است . منتظر قرباني هاي ديگر نظام ولايي بايد بود .
اما حاكمان ! قرباني گرفتن جواب نميدهد . هر قدر بقيه اي كه امروز شرحشان را در تاريخ تنها ميتوان ديد از قرباني گرفتن و بستن و زدن و متاسفانه كشتن جواب گرفتند شما هم ميگيريد . ان وعد الله حق .
_____________________________
احتمال يك هاله اسفندياري ديگر ميرود . بايد مراقب بود
بخنديم يا گريه كنيم ؟!!!!!
پاسخ به يك تحريف تاريخ از سوي بانوي پايدار فدائي خلق
____________________________
وقتي اينقدر بر يك رئيس جمهوري فشا هست و اينقدر او بي اختيار ديگر چه انتخاب شدني و انتخاباتي ؟ در جمهوري ولايي دموكراسي آيا معنايي دارد ؟
_____________________________
برادرم عمار ملكي
________________________

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin