Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com نواي ني: يك نفر در آب دارد مي سپارد جان

Friday, April 17, 2009

يك نفر در آب دارد مي سپارد جان

گاهي لحظه اي و گاهي حركتي به تنهايي يك زندگي را تباه مي كند . گاهي يك فداكاري به نام عشق و به كام مرگ . گاهي يك نبخشيدن به قيمت يك زندگي تمام مي شود .
همه اين جملات را مي توان در داستان دل آرا خواند . دختري 17 ساله نقاش و اهل هنر . تنها يك اشتباه . يك قتل . قتلي كه در ابتدا او گردن مي گيرد و بعد مشخص مي شود كه او به فداكاري بزرگي دست زده . فداكاري از سر شايد دوست داشتن و از سر فريب خوردن . خودش مي گويد : ((من تحت تأثير حر‌ف‌های پسر مورد علاقه‌ام قرار گرفتم که گفت تو قتل را گردن بگير، چون کمتر از ۱۸ سال داری اعدام نخواهی شد. من به قتل اعتراف کردم اما اين اعترافات واقعيت نداشت. )) او اعتراف كرد . اما حرفهايش واقعيت نداشت . اما حيف ! در اين وانفساي انتقام و فرهنگ انتقام چه كسي حرفهاي اين دختر ديروز17 ساله و امروز 23 ساله را باور مي كند ؟
خانواده اي داغدار شد قبول . اما شش سال است كه دل آرا هر شب و روز با مرگ دست و پنجه نرم مي كند . ساده نيست شش سال متهمي باشي در كنج زندان و در انتظار حكم اعدام . ساده نيست نشستن و ماندن كه كي مرگ به سراغت مي آيد و طناب دار را به گردنت مي آويزند .
خودش مي گويد قاتل نيست . وكيلش عبدالصمد خرمشاهی نيز مي گويد دل آرا قاتل نيست . پدرش براي قاضي القضات نظام ولايت فقيه نامه مي نويسد و مي گويد : ((شش سال است که در کابوس مرگ و زندگی دخترم زندگی می‌کنم. جناب آقای شاهرودی، در عذاب اعدام يک دختر ۲۳ساله زندگی کردن کار بسيار دشواری است. هيچ کس نمی‌تواند اين لحظات دردناک را که من شش سال تحمل کردم، تحمل کند. اما آنچه به من قوت می داد و سختی ها را تحمل می کردم اين بود که دخترم با توجه به مدارک بسياری که ارائه شد و شما نيز آن را بررسی کرديد از قصاص تبرئه شود . )) اما خب ! ظاهرا آن قاضي القضات فعلا كه گوشش بدهكار نبوده .
وقتي كشت دل آرا كودك بود . مگر كودكان را به گناه اعدام مي كنند ؟ مگر نپذيرفته اند قوانين جهاني را ؟ چه خبر است در اين وانفسا كه اينان به هيچ معاهده اي پايبند نيستند ؟ چه خبر است ؟
دل آرا دارابي اعدام مي شود . خبري است سخت اما واقعيت دارد . اما مگر اعدام دل آرا كسي را زنده مي كند ؟ مرگ دل آرا تسكين دهنده كدام قلب است ؟ اصلا چرا كارمان به جايي رسيده كه از مرگ ديگران (هرچند كشنده عزيزمان) آرامش ميگيريم ؟
اما مگر دل آرا نمي گويد من نكشته ام ؟ مگر وكيلش نمي گويد كه او نمي تواند قاتل باشد ؟ مگر نمي گويد : ((ايرادهای زيادی در پرونده وجود دارد و مدارک موجود در پرونده نشان می دهد اين دختر قاتل نيست. دل‌آرا چپ دست است و با توجه به ضربات وارده به مقتول و شواهد ديگر، ممکن نيست اين دختر قاتل باشد . )) متهم مي گويد او قتل نيست . وكيل هم بنا به مستندات قطعي مدعي اين مسئله است . اما يك سوال ! چرا قاضي پرونده بنا به اين مستندات و قطعيات كه وكيل مدعي وجود آن است لختي درنگ نمي كند و دستور مرگ مي دهد ؟ آقاي قاضي ! دستور مرگ دادن مگر لذت دارد ؟
دل آرا دارابي تا 4 روز پس از تاريخ 27 فروردين 88 بايد اعدام شود . مگر اينكه رضايت اولياي دم جلب شود و دل آرا را نكشند . بسياري بوده اند كه دم طناب دار از مرگ رسته اند . اما آيا اين بار هم بخشش جاي انتقام را خواهد گرفت ؟
در سنت ما ايرانيان است و ضرب المثلي قديمي كه لذت عفو را بر انتقام ارجح مي داند . دل آرا دارابي يك مثال است . مثالي بر رخت بر بستن رحم و مروت و بخشش از ميان ما . امروز اگر دل آرا آزاد هم بشود باز هم روح اين دختر را بايد سالها تلاش كرد تا ترميم شود . به نقاشي هايش دقيق شويد . جز مرگ و سياهي و وحشت چيزي مگر مي توان ديد ؟ از يك دختر 23 ساله امروز و 17 ساله ديروز چه انتظاري مي توان داشت ؟ شش سال است كه زير سايه مرگ زندگي مي كند . كاش خانواده مرحومه متوجه باشند كه چه مي كنند . شش سال است روح و روان اين دختر نقاش زير شديدترين فشارهاست . شش سال هر لحظه در انتظار مرگ و شايد هر لحظه در خود آرزوي مرگ داشتن ساده نيست .
دل آرا دارابي قاتل باشد يا نباشد به هر حال يك انسان است . كسي كشته شده . آيا دفع شر به شر عقلاني و مجاز است ؟ خانواده داغ ديده كه البته شش سال است از داغشان مي گذرد آيا لحظه اي به اين فكر كرده اند كه داغ را با داغ گذاشتن بر دل ديگران پاسخ دادن شيوه انساني نيست ؟
اصلا آيا اعدام مجازاتي امروز پذيرفته شده است ؟ آيا نمي بايست مجازاتي جايگزين را براي اعدام به رسميت شناخت و تبيين كرد ؟ در از سال 1985 تا امروز بيش از چهل كشور مجازات اعدام را لغو كرده اند . آيا بهتر نيست اثرات اين لغو حكم را در آن كشورها ببينيم و قضاوت كنيم . آيا لغو حكم اعدام به بيشتر شدن خشونت ها ياري رسانده است يا به كمتر شدن آن ؟ آيا وقتي حاكميت خشونت نمي ورزد و خشونت حكومتي را اعمال نمي كند شهروندان نيز تبعيت نخواهند كرد ؟ يادمان نرود كه به قولي الناس علي دين ملوكهم . مردمان بر سيره حاكمانشان رفتار مي كنند . حاكم مبلغ خشونت اين فرهنگ را در ميان مردمش نهادينه مي كند .
نمي دانم چرا هميشه در بدترين خصوصيات ما در صدر جدوليم ؟ حاكمان ولايي آيا به اين انديشيده اند ؟ دراعدام هم پس از چين دومين كشوريم . در سال 2004 بر اساس آمار به دست آمده بيشاز 159 اعدام در ايران انجام شده است . چرا ؟ چه كرده ايد كه مجبوريد شهروندان خود را اعدام كنيد ؟ كدام اخلاق را در ميان مردمان رواج داده ايد كه امروز متوسل به طناب دار شده ايد ؟
بعد هم راستي يادمان نرود . حكومت ولايي سابقه كشتار بيش از 33 هزار نفر را در مرداد و شهريور 67 در كارنامه خود دارد . تنها به جرم دگرگونه انديشه ورزيدن و نفي رژيم ولايي .
به هر حال . بحث كشتار 67 دردي است كه هرجايي سر بر مي آورد . اما سخنش را بايد به جايش گفت . دل آرا دارابي امروز هنرمندي است و دردمندي است كه بنا به گفته خودش به جرم نا كرده قرار است به حكمي غير انساني به قتل برسد . نمي دانم خانواده مرحومه مهين اين نگاشته را مي خواند يا نه ؟ اما از ايشان مي خواهم بنا به قانون انسانيت اين ماجرا را فيصله دهند و با رضايت خود دل آرا را از بند برهانند . دل آرا به قاضي خود اميدي ندارد .به قاضي القضات هم كه حقيقت هيچ كس در ايران اميدي ندارد . تنها اميد او و همه فعالين حقوق بشر و پيگيران اين مسئله به خانواده اي است كه مي تواند اين ماجرا را فيصله دهد . اگر خود ما محكومان در كنار هم نباشيم و بخشش را و انسان بودن در ميان خود نهادينه نكنيم مطمئن باشيد حاكميت ولايي كه خشونت ذاتي اش است چنين نخواهد كرد .
منابع :
1- دل‌آرا دارابی در يک قدمی اعدام، راديو فردا
_______________________
________________________
حامد یازرلو، کارشناس ارشد هوا فضا که در جریان بازداشت های گسترده در اسفندماه در منزلش بازداشت شده بود، پس از گذشت 57 روز همچنان در بند 209 زندان اوین نگهداری می شود و نسبت به شرایط او اطلاعی در دست نیست.
هود یازرلو، برادر وی، پیش تر از سوی دادگاه انقلاب تهران به تحمل 3 سال حبس تعزیری محکوم شده بود و هم اکنون در بند 8 زندان اوین نگهداری می شود. همچنین مادر این خانواده نیز، با داشتن 3 سال حکم، در انتظار دادگاه تجدید نظر به سر می برد.
گفتنی است حامد یازرلو، از جمله دانشجویان ستاره دار است که با وجود قبولی در مقطع دکترای دانشگاه امیرکبیر، طی دو سال متوالی، امکان ثبت نام و ادامه تحصیل را بدست نیاورد.
لازم به ذکر است، در ماههای اخیر، بازداشت افراد خانواده های اعضای سازمان مجاهدین خلق در ایران شدت یافته است. این افراد، که به اتهام ارتباط با گروهک های مخالف نظام مورد محاکمه قرار می گیرند، از جمله کسانی هستند، که برخی از اعضای خانواده شان، عضو سازمان مجاهدین خلق هستند.

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin