Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com نواي ني: مگر حق عشقت را گرفته اي كه ميروي عاشق !؟

Monday, July 21, 2008

مگر حق عشقت را گرفته اي كه ميروي عاشق !؟

آي مرد ! آي عاشق ! آي حميد هامون ! مگر حق عشقت را گرفته اي كه ميروي ؟ مگر نگفتي اين حق منه ! اين عشق منه و عشق را حق خود دانستي ؟ پس ؟؟؟؟
رفتنت معنا ندارد حميد خان هامون . خسرو خان شكيبايي . ميدانم تنگي اين دنيا عذابت داد . حالايي كه با تو سخن ميگويم دفن شده اي و به قول مذهبي هاي سنتي روحت آرام گرفته و ميشود با تو سخن گفت . عمو خسرو ! حالا كجا ؟ چرا اينقدر زود ؟ هنوز نسل شاگرد حميد هامون به هامون محتاج بود . هنوز داغ پناهي عزيزمان آزار ميدهد حميد خان ! چرا اينقدر زود ؟

ميداني عمو خسرو ! در اين روزهاي بيماريت تهمت بارانت كردند . گفتيم دروغ است اما مگر ميشود اين بد دلان نامرد نامراد را خفه كرد كه ديگر مزخرف نگويند ؟ خودت ميداني خدايي نميشود .اينقدر سكوت كردي كه دل خودم هم لرزيد . شرمنده ام عمو جان . روسياهم آقاي شكيبايي .
چشمم خيس است عمو جان وقتي دارم مينگارم برايت . به يادت و چه ميگويم . براي خودم . به ياد خودم . به ياد انسان بودنم . عاشق بودنم . صبورم عمو جان . ولي به خدا سخت است . در اين روزگار حيوان و زور سخت است نفس كشيدن عمو جان
بيمار شدي . جايزه گرفتي و بروي سن رفتي و سخني نگفتي و پايين آمدي . خوش انصاف ! ميدانستي داري ميروي و صدايت در نيامد ؟ خسته بودي ميدانم اما خودت ميدانستي جماعتي از همدردان حميد هامون با تو هم صدايند .
نميدانم خسروي عزيز ! به حق خسروي بازيگري ايران زمين بودي . بماند . اوضاع بازيگري ايران خيلي خراب است عمو جان ! نميرفتي خوب تا مجبور نشوم با اين زبان الكنم حرف بزنم .

عمو جان راستي ! شاملو را ديدي سلام ما را به او برسان . شنيده ام توصيه كرده اي عاشق به خواندن عشق .
راستي ! سيد علي صالحي عزيزمان همچنان ري را را فقط با صداي تو گوش ميدهد . زندگي ميكند ري رايش را خسرو خوانده و حال هم ياد تو را با ري رايش زنده ميدارد .
راستي خسرو جان ! يادت هست ؟ ميگفتي نه ري را جان . حال همه ما خوب است اما تو باور مكن . توهم باور نكن خسرو جان . دلم گرفته است براي زار زدن عمو جان . روزگارمان بد است عمو . از آنوري ها بپرس كي حالمان به ميشود ؟ كي عمو جان ؟ كي عمو جان ؟
ميبيني عمو خسرو ! هر كسي يه جوري و با يك روشي با تو زندگي ميكند . تف ميكنم بر كسي كه بگويد مرده اي . زنده اي عمو جان . ميشنوي حميد هامون .
آها !‌نزديك بود يادم برود . روز تشييع پيكر عزيزت كه جاي زخم و زخمه روزگار بر آن بود وزير فرهنگ و ارشاد دولت نهم هم آمده بود . آناني كه به عشق حميد هامون و پير عاشق راننده اتوبوس شب آمده بودند چنان حق اين وزير و رئيسش را كف دستش گذاشتند كه ديگر اين دور و بر ها پيدايش نشود . حالش را گرفتند اساسي . ميبيني عمو خسرو ! تو و بقيه نسل پرورش يافته دهه 40 و 50 كه در همه عرصه ها آبرويمان شديد هيچ وقت نگذاشتيد آب خوش از گلوي حاكمان زور پايين برود .
نسل عجيبي بوديد و هستيد آقاي شكيبايي ! نسلي كه در همه عرصه ها از مبارزه و ايدئولو‍ژي و سلاح گرفته تا هر 7 هنر تا ورزش و همه جا و همه جا و همه عرصه ها مبتكر بوديد و مايه گذار و سخت كوش . كاش ميماندي . اي لعنت بر اين بيماري لعنتيت كه تو را از ما گرفت عمو جان .

راستي !‌ ميداني و ميبيني چقدر مرده پرستيم ما آقاي شكيبايي !‌ تا زنده بودي و جسم جاندارت را ميان خود داشتيم اصلا كسي به روي خودش نميآورد كه خسروي عزيزمان بيمار است . انگار اينجاي جهان براي عزيز شدن بايد يا دور شوي يا گور . از تو اسطوره ميسازند و بر در ديوار آويزان ميكنند . نامردان خيمه زده بر بيت المال هم در آن روزهاي بيماريت كمكت نكردند عمو جان ميدانم .
دلمان برايت تنگ است شكيبايي عزيز ! آنجا هم ميدانم حميد هاموني و معلم عشق . حميد هاموني در ميان حميد هامونها
قربانت
سلام ما را به حميد هامونهاي تاريخ برسان
داريوش مهرجويي : در سال‌هاي اخير، «خسرو» را درنيافتيم
___________________________

مدتي است كه نوشتنم بي نظم شده . بدهكارم ميدانم . ولادت مولي الموحدين ‌،مولي المجاهدين علي را كه صوت العداله و الانسانيه است گرامي داشتم و ميدارم . بايد بنويسم در باب مولايم علي . شرمنده روح بزرگش هستم . روحي كه به وسعت انسانيت عظيم است
30 تير را هم گذرانديم . سالروز قيام بزرگ ملتمان و دست رد زدن به سينه استبداديان و استعماريان و حتما استحماريان . شهداي بسياري داشت سي تير . هنوز تاريخ در گوش خود نداي يا مرگ يا مصدق را ميشوند . بانگ خواستن رهبر كبير نهضت ملي ايران مصدق كبير را . هنوز بايد فرياد زد و در برابر منكران و استحماريان سينه ستبر كرد كه يا مرگ يا مصدق .
و رهبرم مصدق . مرد آزاد . پير مردي كه هفتاد سال براي آزادي ناليد .
اما امروز غني نژاد و غني نژادهاي خادم جهل و جور سرمايه داري و جنايت راست قديم و جديد پرده از روي خود برداشته اند . قوام نوكرمآب و مزدور انگلستان و آمريكا را بر مصدق برتري دادن جز وادادگي چيزي توجيه نميكند . غني نژاد امروز همان حرف تقي زاده را ميزند كه بايد از فرق سر تا نوك پا فرنگي شد . او شورش رجاله ها و فواحش را در 28 مرداد قيام ملي ميداند . ملت مورد نظر او كه خودش هم يكي از آنهاست حتما زر خريد برادران رشيديانند و از رجاله ها و فواحش و رهبرشان هم امثال رمضان يخي . متاسفم براي اين ملت كه غني نژاد استاد دانشگاهش است . متاسفام آقاي غني نژاد براي خودتان و از طرف خودتان .

ميراي عزيز هم بايد بداند به فكر هستم تا بنويسم از دلايل سردي مردمانمان و شكست جنبشهاي يكصدساله اخير ايران پس از مشروطه . هر دو بايد آسيب شناسي شوند . هم اصلاحات چيان و هم مردم . چشم . خواهم نوشت
به هر حال كاهل شده ام . نبود رايانه هم مزير بر علت . بايد قدري فعالتر شوم .
در اين روزگاري فعالتر شوم كه هنوز فرزاد كمانگر در حبس است و گرچه دو نماينده كرد (البته به كدام دليل خدا عالم است) به حكم اعدام كمانگر معترض شده اند اما هنوز سايه جنايت پيشگان مدعي بر سر كمانگر موجود است .

محبوبه كرمي هنوز در بند است . ميانه تير اعتصاب غذا كرده بود . آخر نامردي تا كجا ؟

بعد آقايان شاكي ميشوند كه چرا نام بلاگت را تا رهايي همه مردم ايران ميگذاري ؟ نگاهي به خبرها بكنيد . روز نيست كه خبر بازداشت و حكم و زندان و تبعيد و شكنجه و ... به گوش نرسد . اگر با اين اوضاع اين ملت در بند نيستند پس آقايان ظاهرا آزادي را معنا كنند تا بفهميم آزادي از ديدگاه مستبدان يعني چه .
عابد توانچه عزيز كه از آزاد مردان انسان زمانه ماست هنوز زير تيغ جفا پيشگان است و امكان رفتنش به زندان مهيا . 8 ماه كه البته سايه 32 ماه ديگر نيز در پس پرده ارباب جور ديده ميشود . كاش عابد زندان نرود

دانشجويان در حبس اند هنوز . سلمان سيما ، علي قلي زاده عزيز كه هم انديش ماست و برادر بسياري عزيز براي من است ، محمد هاشمي گرانقدر ،‌بهاره هدايت عزيز كه اگر در بند نبود دهانش اين روزها شيرين شيرين بود و همه دانشجويان و عزيزان در بند . پلي تكنيكي ها . مشهدي ها، شاهرودي ها ،‌و بكل ايراني ها . ايران را بي معرفتان زشت خو به زنداني بزرگ تبديل كرده اند براي ايرانيان . شرمشان باد

غم اين خفته چند . خواب در چشم ترم ميشكند

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin