Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com نواي ني: جنبش زنان - 22 خرداد و يك نقد

Wednesday, June 11, 2008

جنبش زنان - 22 خرداد و يك نقد

برخي روزها گاهي توسط حكومتها ماندگار ميشود . روزهايي كه يا سركوب ميكند و يا امتياز ميدهد و تحولي عظيم در آن روي مينماياند . روزهايي مانند دوم خرداد با تحول عظيمش ، 18 تير با سركوب دلخراشش و 22 خرداد .
روز 22 خرداد 1385 در ميدان هفت تير اتفاقي روي داد كه تعجب همگان را بر انگيخت . تجمعي مسالمت آميز كه توسط فعالين حقوق زنان در ايران سازماندهي شده بود به شديدترين وجه ممكنه توسط نيروي انتظامي به خشونت كشيده شد و تعداد زيادي از فعالين حوزه حقوق زنان در ايران بازداشت شدند .
اما نكته به همينجا ختم نميشود . برخورد و بازداشت و زندان در ايران مدتهاست كه با امري عادي بدل شده است . چه هر بار كه مجموعه هاي دانشجويي يا فرهنگي يا فعالين حقوقي در جايي تجمعي بر گزار ميكنند ، اين تجمع توسط حاكميت تحمل نشده و با آن برخورد ميشود . حال اين برخورد ميتواند از جنس برخورد آرام و با طمانينه در اعتراض به ماجراي سد سيوند روبروي ميراث باشد يا برخورد خشن و خون بار در كوي خونين دانشگاه تهران در سال 87 . به هر حال با هر كيفيت برخورد در اصل برخورد نميتوان خللي وارد كرد .
اما 22 خرداد از سويي امتيازي بر ديگر اين برخورد ها و جدالها دارد . در 22 خرداد فعالين حقوق زنان كه براي برابري حقوق زنان مبارزه ميكردند توسط زنان نيروي انتظامي مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و بازداشت شدند . اين روز سرآغازي بر حضور همه جانبه پليس زن در جامعه بود كه اتفاقا در مواردي وارد عمل ميشد كه مسئله اساسي تجمع مورد هجوم دفاع از آزاديهاي زنان بود . به عنوان مثال در 8 مارس يا همان 17 اسفند 1385 نيز اين زنان پليس بودند كه به عنوان بازوي اصلي اجرايي در پروژه برخورد وارد ميدان ميشدند . يا در طرح هاي امنيت اجتماعي آقايان نيروي انتظامي وظيفه اصلي به قول خودشان تذكر و بعد برخورد و بازداشت به عهده زنان پليس گذاشته شده است .
خب ! سوالي اساسي اينجا پيش ميآيد ! مگر تمام اين درگيري ها و فداكاريهاي فعالين براي برابري حقوق زنان و درواقع خارج كردن زن ايراني از موضع ضعف به سوي موضع قدرت در برابر جامعه مردانه ايران نيست ؟ اگر اينطور است اين فعاليت قطع به يقين به سود زنان نيروي انتظامي يا زنان پليس يا هر زن متقدم يا متجدد ايراني نيز خواهد بود . هيچ عقل سليمي نميگويد در برابر حركتي بايست و با آن برخورد كن كه به نفع خود توست . با اين تفاصيل بايد اين زنان به حمايت زنان و دختران تجمع كننده و مبارز براي آزادي زنان ميپرداختند ،‌نه اينكه در برابر آنها موضع بگيرند و به ضرب و شتم ايشان بپردازند !
در واقع سوال را شايد اينگونه بهتر بتوان پرسيد كه آيا اساسا صدا و نداي خواست زنان فعال و مبارز اين حوزه به گوش اين قشر كه عموما هم از طبقات مذهبي سنتي جامعه ايراني هستند رسيده يا خير ؟ اصولا مخاطب اصلي اين عزيزان و بزرگواران فعال حوزه زنان كه مسلما زحمات و مبارزات خستگي ناپذيرشان براي برابري حقوقي زنان و مردان در ايران بر كسي پوشيده نيست اين طبقه و قشر بوده است كه حال متوقع باشيم كه اين طبقه نيز مانند متجددين جامعه ايراني يا كساني كه كمتر شرعيات ديني را در عمل اجتماعي و زندگي شخصي و جمعي خود عمل ميكنند به اين خواست به حق همراه شوند ؟
با احترام و تعظيم خدمت عزيزان مبارز در حوزه زنان ، دوستان عزيز و كمپين يك ميليون امضا و ديگر مبارزان اين حوزه اين حقير بعيد ميدانم كار جدي روي اين طبقه از مردمان جامعه ايراني صورت پذيرفته باشد . در واقع متاسفانه اين تحركات و مبارزان رهايي بخشانه براي زنان ايران در فاز تبليغي و كار فكري و كار توضيح اجتماعي مبتلا به نوعي غيربومي گري در جامعه ايراني با خصوصيات خاص آن است .
جامعه ايران يك جامعه مذهبي است . اين از تاريخ هزاران ساله ايران به راحتي و سهولت قابل برداشت است . مذهب هم براي جامعه ايراني به بخشي از سنت و هويت وجودي تبديل شده كه در حال حاضر گسست از آن تقريبا غير ممكن به نظر ميرسد . (البته بنده به چنين گسستي اعتقاد ندارم . اين را براي معتقدين به لزوم اين گپ فرهنگي گفتم.) اصولا اين سنت ديني در جان و جهان ايرانيان رسوخ كرده است . فعلا هم چه بخواهيم و چه نخواهيم رهايي ا زاين هژموني سنت ديني بر انديشه و ضمير ايراني به اين راحتي ها و زودي ها ممكن نيست .
فعالين اين حوزه دو راه پيش رو دارند . يا به عقيده من با همين روال موجود ادامه دهند و تنها با توسل به چند فتوا و اظهار نظر از آقايان جناتي و موسوي بجنوردي و مانند اينها تنها به دنبال جوابي براي كساني باشند كه به لحاظ ديني به عمل ايشان منتقد يا معترض اند و در مورد بقيه آدمهاي هدف همان روال تاكيد بر حقوق بشر و آزاديها رابكار ببرند كه نتيجه اش همين ميشود كه هست . اقشار ديندار و مذهبي جامعه ايران كه عددي بالاي 90 درصد اين جامعه را تشكيل ميدهند به مولد اصلي نيرويي تبديل ميشوند كه به سركوب جنبش زنان بپردازند . آنهم با توجيه حاكميتي اينكه اينها ضد دين هستند و قس عليهذا . و همين موجب توجبه تئوريك و عملي همان زناني ميشود كه در 22 خرداد در ميدان هفت تير فرزندان عزيز ايران را به زير باد كتك و مشت و لگد گرفتند.
يا با پيوند بيشتر با مجموعه هاي دين مدار و مجبور كردن متفكرين ديني اعم از روشنفكر و روحاني هم پشتوانه حمايتي طبقه واقعا موجود روحانيت را حداقل در يك افراد محدود ايجاد كنند و هم با يافتن پاسخهايي در برابر پرسشهاي جامعه سنتي ايراني و ارتباط بيشتر با طبقات سنتي مذهبي ايراني به آگاه شدن اين جامعه و بالا رفتن سطح فرهنگي عمومي و نتيجتا ترقي عرف فرهنگي جامعه ايراني بخصوص در مورد مسئله زنان عمل كنند . امروز نيروهايي مانند حضرات آقايان منتظري و صانعي با ارتقاي حقوق اوليه ديني از سطح مومن به انسان و همچنين احكامي نو در زمينه زنان به نيروهايي پيشگاه تبديل شده است . همچنين روشنفكراني مانند آقاي عليجاني با طرح بحثهايي در باب زن در اديان مقدس و تاكيد بر دو صدايي بودن اديان شرقي و ابراهيمي گامهايي بسيار موثر در حوزه انديشه در اين راه برداشته اند . چه اشكالي دارد اگر مبارزين حقوق زنان در حوزه تخصصي خود يعني مسئله زنان به اين تلاشهاي ديني و بومي هم وقعي بنهد و با تعريف كار توضيح هاي اجتماعي مشخص با استفاده از اين انديشه ها و نشر آنها به ديالوگ با جامعه بپردازند ؟ به نظر ميرسد اينگونه جامعه حتي سنتي مذهبي ايراني رويي خوشتر به جنبش رهايي زنان در ايران از خود نشان خواهد داد .امري كه دقيقا موجب نو شدن عرف سنتي جامعه ايراني را فراهم ميآورد . يادمان نرود مدرنيته ادامه سنت است نه تقطيع شده از سنت .
اما به چه دليل روي عرف تاكيد كرده و ميكنم .
قوانين هر جامعه اي متاثر از عرف آن جامعه است . في الواقع اين عرف جامعه ايراني است و امور مورد تائيد آن است كه در چهارچوب قوانين به اموري لازم الاجرا تبديل ميشود . با توجه به اينكه هدف اساسي فعالين حقوق زنان تغيير قوانين به سود زنان است و در واقع رفع ظلم حاكميتي به زن در جامعه ميباشد با تقويت و به روز رساني عرف جامعه ميتوان ابزار فشار بسيار قوي و موثري را براي تغيير قوانين بر روي حاكميت ايجاد كرد . حاكميت ميتواند 100 يا 200 يا حتي هزار فعال را از رده خارج كند و به زندان يا انفعال بيافكند . اما وقتي با كار توضيح موثر و بومي و منطبق با شرايط اجتماعي ايران افكار عمومي طبقه مختلف مردم را با اين مبارزات همراه ميشود ديگر براي حكومتها برخورد چكشي به اين ميزان ساده نخواهد بود .
من منكر ظلم شديد رسانه اي و عدم مجوز رسمي و قانوني عمل و كار توضيح اجتماعي از سوي حاكميت نميشوم . اما معقدم با قدري اول غير سياسي شدن اين حركت اجتماعي (كه حاكميت حداقل به ترس از تغيير بنيادين سياسي نيافتد) و دوم بومي شدن و پيوند خوردن با خصوصيات زير بنايي جامعه ايران ميتوان خروجي بسيار بهتر از اين داشت و از اين حد برخورد غير انساني حاكميت هم تا حدودي مصون ماند . كاش روزي برسد كه زماني كه يك فعال حوزه زنان از مبارزين كمپيني يا ديگران حكمي شش ماهه و يا يك ساله (مثل امير يعقوبعلي عزيز) ميگيرد اين زنان ايراني و حتي زنان نيروي انتظامي باشند كه اين امر را تحمل نكنند و به آن معترض شوند . اين مسئله يك آرزو نيست . اگر جامعه ايران و خصوصيات آن به خوبي شناخته و روشي درست براي فعاليت در اين جامعه اتخاذ شود .
جامعه ايران سر درهواي مدرنيته دارد و پاي در سنت . با سر فكر ميكند اما با پا راه ميرود . يك جنبش اجتماعي مانند جنبش زنان همانقدر كه به سر جامعه نياز دارد براي انديشه و غناي فكري با پاي او هم براي راه رفتن و عمل كرد نيازمند است .
به شخصه معتقدم برابري حقوق زنان و مردان امري انساني و ديني است و بايد براي نيل به آن به عنوان يك وظيفه انساني تلاش كرد و اما چگونه ؟ اين چگونگي است كه انگيزه نوشتن اين چند خط شد
____________________________
________________________
تنها ميتوانم بگويم خدا را شكر . اخر نميدانم در كجاي دنيا كودكي كه مرتكب جرمي حتي قتل ميشود را اعدام ميكنند ؟ بهنود شجاعي و محمد فدايي فعلااز اعدام رهيدند . كاش خانواده هاي مقتولين رضايت بدهند . عزيزان ! پدر و مادر داغدار فرزند ! خون را با خون نميشويند . آيا راضي هستيد كه خانوده اي را مانند خودتان داغدار كنيد ؟
حاكمان ! بر مبناي كدام حكم شرعي كودكان را ميكشيد ؟ به خدا انسانيت هم خوب چيزي است
كاش ديگر هيچ كودكي اعدام نشود
*****اما متاسفانه محمد حسن زاده اهل تهران نبود
___________________________
عباس پاليزدار افشاگر بازداشت شد . به اتهام اقدام بر عليه امنيت ملي

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin