Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com نواي ني: تو ديگر كي هستي مرد !

Tuesday, July 22, 2008

تو ديگر كي هستي مرد !

ساعت هشت و سي دقيقه بامداد روز سه شنبه 1 مرداد 1387 برادرمان عابد توانچه را به زندان اراك منتقل كردند.ميگويند 8 ماه اما همه ميدانيم سايه 32 حبس ديگر بر سر سنگيني ميكند . به آزادي قسم كه حق عابد زندان نيست . مرد آزاد را چه به بند ؟ بندي شدن آزاد مرد هم شوخي تلخ روزگار است و سبب دست غدار ظالم ستم پيشه . تا رهاييش و تا رهاييه همه بنديان ظلم در سراسر جهان از پا نمينشينيم .




عابد انسان است و برادر من . مرد و معلم ايستادن . هستيم تا آخر با او
اما بايد با او سخن گفت
تو ديگر كي هستي مرد ! تثبيت نيرو و بقاي رزمنده را هم من ميدانم چيست و هم تو . هر دو ميدانيم نيرو را نبايد دم تيغ داد . هر نيرويي و فعالي طي يك دوره تكامل تاريخي به اين درجه از آگاهي و توان رسيده . بايد حفظش كرد . همه را ميدانم . اما وقتي شب زندان رفتنت و حبس كشيدنت باز هم به فكر رفقا و دوستانت هستي ... خلقت به تو ميبالد مرد .
برادرم !‌ رزمت و مقاومتت و ديدگاه انسانيت ستودني است . اينان از همين ديدگاه در هراسند . در هراس اند كه به بندت ميكشند . انسان به ما هو انسان برايت ارزش مند است . انسان بودن را پاس ميداري به دور از هر گرايشي . بزرگي مرد . شاگرديتم رفيق
و اصلا مگر همين محوريت انسان نيست كه موجب برادريمان شده است ؟
نميدانم اين شب پرستان تا كي تو و امثال تو را در بند ميكشند ؟ نميدانم . فقط بدان سخت است بداني برادر كه رفيقي و برادري فردا به بند كشيده ميشود و تو كاري نميتواني بكني كه بندي نشود .
انصافا سخت است برادر . در آن روزهاي بندي بودن خودم حداقل دلم خوش بود كه ديگر عذاب جاي خالي دوستانم و خبرهاي تلخ زندان را تحمل نخواهم كرد . اما امروز ...
زنده و سالم باش برادر . ميدانم كه در قاموست نيست ذره اي گردن خم كردن در برابر جور . ميدانم . اما تو را به انسانيت و برابري و آزادي قسم كه كه روزگار به فرزند برومندش محتاج است . باش و زنده و جاويدان گرامي رفيق




پس از نسل 40 و 50 كه در هر عرصه اي تاريخ ساز شدند و پاك باز ،‌كم اند كساني كه بر مرام و مسلك اسلاف نسل بار برداران هستي و حاضران ميان جهان باشند . تو برادر يكي از نوادر نسل سوخته مني كه اينگونه در انديشه مردماني و ميخواهي و طلب ميكني كه به عنوان عنصر فعال هستي عمل كني .
آه ! راستي نزديك بود يادم برود . چشم برادر . گفتگوهاي تنهايي دكتر شريعتي را ميخوانم . دوست داشتم با هم بخوانيمش اما امر كرده اي بخوانم و باز هم براي بارها ميخوانم . به جايت اما نه برادر . تو خود با تمام علاقه ات به شريعتي گفتگوهاي تنهاييش را بخوان . در تنهاييت بخوان كه تنهاييت پر از ارزش است برادر
بدان كه نفست و تلاشت و مبارزه ات ستودني است و بدان تا زنده ايم در كنار تو رفيق و برادر و ديگر كوشندگان راه برابري و آزادي خلقهاي ستم كش و محروميم كه در انتهاي تاريخ نيز اينان وارثان زمين اند . و نجعلهم الائمه و نجعلهم الوارثين .
تا رهايي همه انسانها
تا رهايي ملت ايران
تا رهايي همه زندانيان عقيده و صدا و قلم
پي نوشت : باز از تا رهايي ملت ايران شاكي ميشويد و ميگوييد تا رهايي ملت ايران از چي ؟ انصاف بدهيد و كلاه خودتان را قاضي كنيد . روز به من نشان بدهيد كه خبر بازداشت و حكم و تبعيد كسي نميآيد . منصفانه آيا اين ملت در بند هست يا نه ؟ آخر آقايان ! تحمل اعصاب ما هم اندازه اي دارد . از اعصاب من يكي رسما چيزي باقي نگذاشته ايد





___________________________






مرد بزرگ و آزاد كه سرايشگر رهايي و آزادگي بود . يادش گرامي و راهش پر رهرو باد




وارطان!


بهارخنده زد و ارغوان شكفت


در خانه، زير پنجره گل داد ياس پير


دست از گمان بدار!


با مرگ نحس پنجه ميفكن!


بودن به از نبود شدن، خاصه در بهار...


وارطان سخن نگفت،


سر افراز


دندان خشم بر جگر خسته بست رفت


***


وارطان ! سخن بگو!


مرغ سكوت، جوجه مرگي فجيع را


در آشيان به بيضه نشسته ست!


وارطان سخن نگفت


چو خورشيد


از تيرگي بر آمد و در خون نشست و رفت


***


وارطان سخن نگفت


وارطان ستاره بود:


يك دم درين ظلام درخشيد و جست و رفت


وارطان سخن نگفت


وارطان بنفشه بود:


گل داد و مژده داد:


زمستان شكست!


و


رفت


...




آي حاكمان !‌اگر مراسم شاملو رفتن جرم است بدانيد من هم در مسير بودم و كرج برگشتم . آنهم وقتي فهميدم مراسم به هم خورده و توسط كاسه ليسان به هم ريخته شده . بدانيد كه هرگز از مرگ نهراسيده ايم . اگر چه دستانش از ابتذال شكننده تر بود . هراس ما باري همه از مردن در سرزميني است . كه مزد گوركن از آزادي آدمي افزون باشد


تكلمه : كاش آيداي يادگار و سياوش عزيز كمتر بر سر موزه شاملو ... . به حرمت شاملو نكنيد عزيزان . به حرمت شعر و ادبيات و انسانيت و آزادي

______________________

كسي بشوند و بميرد حرجي بر او نيست . فاجعه است و جانكاه

daagh۲.JPG

___________________________
____________________________
بازداشت بازداشت بازداشت . حاكمان زنداني به وسعت ايران ايجاد كرده اند . تلاشمان گسستن بند باشد
______________________
اين رهايي رو به اين برادر عزيز و خانواده محترمش تبريك ميگم . پاينده و پيروز باشي برادر

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin