Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com نواي ني: August 2008

Saturday, August 30, 2008

خداحافظ مامان جان


انا لله و انا اليه راجعون
مامان : علي ! موهاتو نذار كوتاه كنن .
من : چرا ؟
مامان : آخه مامان جان خواب ديده تو رو با موي بلند و ريش بلند آزاد ميكنن
ملاقات دوم بود . 1 بهمن . مادرم اين نقل قول رو از مادربزرگم داشت . راست گفته بود مامان جان . وقتي آزاد شدم موهام و ريشم بلند بود
رفت . خيلي آروم پر كشيد و رفت . جوري رفت كه به كسي برنخورد . به جايي برنخورد . كسي از بي معرفتان ديروز و كركسان امروز ناراحت نشوند . رفت . مادربزرگم ،‌ مامان جانم ، كسي كه هميشه تنها كسي رو كه هر وقت كار داشت من بودم رفت . نميدونم امروز صبح كه داشت جون ميداد منو دوباره صدا كرد يا نه .
مامان جان ! هنوز هيچي نشده دلم برات تنگ شده . به خدا دلم برات تنگ شده
مامان جان رفت . رفت و ما رو تو اين دنياي نامرد و بي معرفت تنها گذاشت . دلم برات تنگ شده مامان جان !‌ به خدا دلم تنگ شده !
مادر بزرگم رفت . مامان جان رفت . خداحافظ مامان جان . گرچه هيچ وقت باور نميشه . دست راستت زير سر من مامان جان ! دقيقا همزمان با اذان صبح رفت . الله اكبر و مامان جان پر كشيد
بانو زهرا صبور باقرزاده ،‌ مادر بزرگم عزيزم از دنيا رفت . رفت و ما رو گذاشت . رفت و ا زدست اين دنياي پر از لجن راحت شد . يادش گرامي
بهمين مناسبت مجلس ختم (سوم) در روز سه شنبه 12/6/87 از ساعت 18 الي 19:30 در مسجد حمزه واقع در ستارخان – شادمان بعد از چهار راه صالحيان منعقد مي گردد .

كاش زود مرا هم پيش خود بخواند . كاش

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Friday, August 29, 2008

هاجرگونه ، تقديم به زنان سرزمين شرف و مقاومت

در این روزگار سخت و بی مسئولیتی ، در این روزگاری که آدمیت دلار شده و انسان بودن پر از عدد ، هنوز هستند و بوده اند و خواهند بود کسانی که آرمان را و نه جیب را ارزش مینهند .
شعر زیر سروده استاد ارجمند دکتر محمد ملکی است در سالهایی که در زندان حاکمیت جمهوری اسلامی در دهه پرغصه 60 به سر میبرد . خطابش همسر و همسرانی ، مادران و زنانی است که در آندوران آنهمه رنج را پذیرا شدند و صبورانه ایستادند و درس مقاومت را به مدرسه انسانی آموختند .


تقدیم به زنان مبارز سرزمینم . به مادران هزار هزار شهید که فرزند یا فرزندانشان در تابستان 67 به ناحق و ظلم به مسلخ رفتند که در مسلخ عشق جزنکو را نکشند . به مادران اسرایی که امروز در بند جوراند . تقدیم به زنان سرزمین شرف و مقاومت


هاجرگونه
کتاب وحی را خواندی
ودیدی قصه زیبای ((هاجر)) را
در آنجایی که می گوید سخن
از ((ساره)) و فرمان او بر بردن ((هاجر))
به آن صحرای بی آب و غذا
تفتیده از گرما
کویری خشک و آتشناک و وحشت زا
و گرگان و ددان
آماده بلعیدن آن مادر و طفلش
وهاجر مظهر صبر و تحمل
گرچه تنها بود
اما با خدایش ارتباطی داشت
تنگاتنگ
در اعماق قلب پاک و بی نیرنگ
در آن ابتلاء سخت
هر رنج و مصیبت را پذیرا بود
و در سعی ((صفا)) و ((مروه))
و آن هر سو دویدن ها
امیدش بر خدای حی و دانا بود
********
تو زینب خواهر پور علی
سرباز دشت نینوا را می شناسی
زینب آن اسطوره صبر و صلابت
آنکه شورش کرد بر ضد خلافت
آنکه با مرگ عزیزانش
به شمشیر زبان
کاوید جان مرد و زن
پاشید بذر استقامت
آنکه برپاداشت
در هر عصر و هر جا
رایت آزادگی ، شورهدایت
آنکه درسی شد برای مادران و خواهران
تاریخ سازان جهان
تا بی نهایت
تا قیامت
***********
همسردرد آشنای من
تو هاجرگونه ، زینب وار
بر رنج و مصیبت ها
صبور و بردبار و پرتحمل بودی
ودر سالهای دوری و تحقیر و تنهایی
بسان زینب و صدها زن زینب صفت
این راهیان عشق و بیداری
صدای ((قم فانذر)) را
به گوش مردم پوشیده بر تن رخت پستی
در ستم آباد آن شهری
که نامردان کور و لال و بی تقوا
همان جمعی که از مردی فقط با نام آن شادند
و چون خوک کثیف و زشت
سر درآخور آب و علف دارند


در دادی
سرودی نغز سردادی
ندای عدل و آزادی
به مردان و زنان
در جای جای این جهان
هرشهر و هر وادی
پیام زندگی ساز صبوری را فرستادی
که ای انسان
((اگر تنهاتر از یوسف
به قعر چاه باشی
یا چو هاجر
در بیابانی بسان کوره سوزان
بی غذا و آب با طفلی پریشان))
غم مخور از سختی دوران
که پیروزیت نزدیک است
گر دل را به ((او)) دادی


((یاسر))
زمستان 1364
زندان قزلحصار

___________________________
آوردگاه عشق خاوران دوباره در اشغال قاتلان ديروز و چماق داران امروز
[xavaran.jpg]
آقايان بدانند تا زنده ايم گرامي ميداريم ياد و خاطره تمامي شهداي راه برابري و آزادي و انسان بودن را در دهه خوفناك 60 . دهه اي كه امروز از جانيانش تقدير ميشود و انقلاب 57 به نام ايشان نگاشته ميشود . دهه اي كه حتي پس از رفتن لاجوردي و داود رحماني (كه قصاب وار بر جان و جهان زندانيان ميتاختند) ميثم و حاج انصار (كه بهتر است بدانيد همان حاج مجيد انصاري اصلاح طلب !‌امروز است) زندان بان شدند و خبر داشتند از جنايت 67 . سعيد خان حجاريان آن روزها معاون وزير اطلاعات بود . بودند بسياري از مدعيان اصول گرايي و اصلاح طلبي امروز كه همه و همه در خون هاي به ناحق ريخته شده به فتواي زور شريك اند . فتوايي كه هيچ كس جرات نكرد به آن اعتراض كند و هنوز هر زبان معترض به آن فتوا را ميبرند . اما يك زبان ، دوزبان ، سه زبان ، آن روز كه زبانها گشوده شود و قلمها رها و دست ها آزاد ،‌آن روز تاريخ قضاوت درستي در باب اين فاجعه خواهد كرد
_____________________
استاد مجاهد محمدي گرگاني نيز از كار بي كار شد و بازنشسته گشت . به زور . زيرا كه دانشگاه نبايد هيچ بويي از محمدي و محمدي صفتان داشته باشد . اين روزها چقدر ابوهريره ها و جلادها زياد شده اند
________________________
رفيق آزادي خواه و برابري طلب عابد توانچه را دريابيد
_______________________________
_________________________
ديشب قرار بود ميهماني باشد منزل خواهرمان محبوبه كرمي عزيز كه پس از دو ماه و اندي بازداشت از بند ستم رها شده و به آغوش ياران و خانواده معززش بازگشته است . اما باز از جمع شدن دوستان تلاشگرمان هراسيدند و نگذاشتند .
اما خواهر كرمي عزيز !‌خيالت راحت و تخت كه دوستان همه ميدانند چه كسي محفل انس ديشب را بر هم زد . زر داران زور مردار تزوير گر كه همان قبيله وحشي استبداديان اند چنين كردند . مقاومت پاسداشتني و ستودني
چه كسي ميخواهد ، من و تو ما نشويم
خانه اش ويران باد
__________________________
نماينده اي كه نتواند شلوارش را نگه دارد و تنبانش دو و سه و چهار نشود چگونه ميتواند براي ملتي سياست گذاري كند ؟ اين سست عنصران بر ما مسلط اند عزيزان . كاري بايد
_________________________
اي شياد ! تا كي دروغ ؟ كاخي كه بر دروغ بنا شود چه ميشود ؟ تاريخ به اين سوال پاسخ داده است
احمدی نژاد: آزادی مطلق در ایران برقرار است !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Saturday, August 16, 2008

انتظار ، نويد رهايي

اين مقاله به پيشنهاد دوستان عزيزم در شاخه جوانان حوزه جنوب منطقه تهران جبهه مشاركت ايران اسلامي نوشته شد تا در مراسم جشن ميلاد بنيانگذار جامعه بي طبقه توحيدي ، سبط پيامبر رهايي و آزادي ، فرزند پيشواي موحدان حضرت ولي عصر (عج) خوانده شود . اما خب ! ظاهرا دوستان مشاركت با شعار آزادي خود بر عليه آزادي عمل ميكنند . فرمودند اين متن نبايد خوانده شود . چرايش را هم نگفتند . دو نظر هست . يكي اينكه اين مطلب به دليل محتوايش رد شد و ديگري اينكه به دليل نويسنده اش . ظاهرا بنده به دليل زنداني كه به بنده وزارت اطلاعات تحميل كرد به رجسي تبديل شده ام كه بايد پنهان داشته شوم . شايد كه البته مايه خجالت نباشم !
به هر حال اين مطلب خدمتتان تقديم ميگردد . باشد كه خود قضاوت كنيد .
در ابتدا ميلاد بنيانگذار جامعه بي طبقه توحيدي ، سبط پيامبر رهايي و آزادي ، فرزند پيشواي موحدان حضرت ولي عصر (عج) را بر تمامي رهروان راه برابري و آزادي تبريك و تهنيت عرض ميكنم .

همچنين رهايي سه مرد پلي تكنيكي را مبارك ميدانم . به اميد رهايي همه زندانيان سياسي و عقيدتي از چنگال زر و زور و تزوير
به نام یگانه خرد و اختیار
به نام خداوند عرفان ، برابری و آزادی
انتظار ، نويد رهايي

مجلسی در گوشه ای از شهر برپاست . جوانانی و پیرانی در کنار هم و همگی گریان و نالان و در میانشان فردی که با صدایی محزون دعا میکند و روضه ای میخواند و بعد از همه اینها الهی عجل لولیک الفرجی میگوید و بعد تمام . همه بلند میشوند و التماس دعا و بعد خروج از مجلس . از فردا صبح همان آش و همان کاسه . کسانی که کلاه برداری میکردند و ربا میخوردند و سنگ اندازی در کار خلق الله میکردند دوباره به شغل شریف پدرسوختگی خویش مشغول میشوند و انگار نه انگار که هیچ اتفاقی روی داده و هیچ سخنی گفته شده است . دعای عجل لولیک الفرج هم برای فیضش بوده و شسته شدن از گناهان و یک دوش دینی اساسی برای پاک شدن و دوباره همان کارهای قبلی را کردن .
سالهاست که در کشورما برای فرج ولی عصر دعا میشود . مداحین منبر به دست که امروز تبدیل به صاحبان اصلی منابر شده اند و متولیان رسمی دین یا همان روحانیان را هم به کناره نهاده اند و هرکه هم که زیباتر با لحن مردم پسندتر دعا کند و روضه بخواند اقبالش بیشتر میشود . اگر کسی هم در این میانه ریتمهای جدید آنور آبی را که حرام است اشعارشان اما ظاهرا مباح بودن ریتمشان امری مسلم برای مدعیان دین داری شده تقلید کند که چه بهتر . بساطش رونق میابد و پولی که در پاکت به حاج آقا میدهند بیشتر و جوانان دورش کثیرتر .
انتظار را تبديل كرده اند و به چاهي و انسانهايي كه جز نامه انداختن در آن چاه و عجز و لابه كردن هيچ كاري نميدانند . حتي چندي پيش خبر رسيد كه مقبره اي براي امام عصر ساخته اند كه بله ! امام پس از شهادت اينجا رفت خواهد شد . استحمار ببينيد تا كجا به خر كردن خلائق مشغول است . وقتي نائيني فقيد ميگفت استبداد ديني از استبداد سياسي به مراتب خطرناكتر است سخني به گزافه نميگفت . استبداد سياسي حداقل با ابزار حكومت به تخدير مسائل ديني همت نميگماشت اما استبداد ديني با ابزار دين به هر بهانه و با هر تخديري موافق است تا قدرت سياسي خويش را مستحكم سازد . براي او نه حفظ دين و انسانيت و برابري و آزادي كه حفظ نظام از اوجب واجبات است . حكومت براي مولايمان علي از عطسه ماده بزي هم كم ارزشتر بود مگر اينكه حق مظلومي را از ظالمي بستاند براي آقايان متولي رسمي دين و صاحبان دكان دين از همه چيز با ارزش تر است تا دستگاهشان بچرخد و نانشان درآيد و قدرتشان تضمين شود . وا اسفا به حال حقيقت .

اما این سوی داستان . روشنفکران و اهل اندیشه که رسالتشان آگاهی سازی و روشنگری است متکلمانه و فقیهانه و فیلسوفانه به زوایای امر میپردازند . دعوایشان میان تلقی هایشان بالا گرفته و تنها به زبانی سخن میگویند که فقط خود میفهمند و آن کارگر و کارمند و عضو عادی از طبقه میانی جامعه نمیفهمد و اصولا نمیخواهد هم که بفهمد . مثلا بفهمد که چه ؟ به چه کارش میاید این دعواهای کلامی و درگیریهای بیخود و بی جهت ؟ چه تفاوتی برای او میکند این سخنان ؟
__________________________
پي نوشت : دوستان محترم مشاركت ! شش ماه است از بند رسته ام و البته هنوز به قيد وثيقه در هواي آزادي نفس ميكشم . اما در اين شش ماه بندي ديگر را دوستانم در مجموعه جبهه برايم درست كردند . بايد اثبات ميكردم اعتقادم به خدا و رسول و معاد را . بايد مسلمانيم را اثبات ميكردم . بايد اثبات ميكردم كه نسبتي با هر مجموعه فالانژ و وطن فروش ندارم . اما در اين شش ماه باز از دوستان متلك خوردم و صبر كردم . اما !
اما اين بار تحمل نميكنم . بنده ظاهرا به لكه ننگي تبديل شده ام كه دوستان محترم مشاركتي از اينكه بنده عضو جبهه هستم شرمنده اند ! خب ! بنده اين لكه ننگ را از رويتان بر ميدارم .
وقتي در مجموعه اي حتي به اندازه ارائه مقاله اي تحمل نميشوم ، وقتي حضورم در مجموعه اي در پايين بخشهاي حزب باز هم تحمل نميشود ديگر ماندنم محلي از اعراب ندارد .
اما ! اما شعار معنويت و عدالت و آزادي را دوستان بار ديگر معنا كنيد . اين اسم با رسمتان سازگار نيست . اين رسم انسان بودن نبود عزيزان مشاركتي . والسلام
پي نوشت 2 : اين پست پريساي عزيز را چند بار خواندم و اعصابم خورد شد . دوستان فعال در تمامي عرصه ها ! همه ما انسانيم و همه حق زندگي داريم . ربطي ندارد كه يكي مسلمان شيعي يا سني و ديگري لائيك و ديگري كمونيست ، يكي فعال زنان و يكي كارگري و يكي دانشجويي و يكي معلم ، يكي سوسياليست و يكي ليبرال يا صاحب هر انديشه اي هستيم . بر برابري و آزادي همه انسانها هر كسي اتفاق نظر دارد بايد زنداني هر طيفي را زنداني خود بداند . ما همه در بند يك هيولا گرفتاريم . بايد در كنار باشيم تا روز رهايي از بند . انسان باشيم همه مان عزيزان . انسان . اميد وارم ، خدا كند چنين باشيم .
پي نوشت 3 : تنها شدم . تنها تر از هميشه . اما هر جا بري ، هر چي شماره عوض كني باز بدون جات پيش من ، تو قلب من محفوظه . حتي اگر خودت نخواي . تا آخر . تا اون دنيا كه خدا در مورد ما قضاوت كنه . اگر تنها ترين تنهاها شوم باز هم خدا هست . او جانشين تمام نداشتنهاي من است
__________________________
تبريك ! تبريك ! تبريك !
تا رهايي همه زندانيان سياسي و عقيدتي
اما هنوز محبوبه كرمي عزيز در بند است
هنوز عابد توانچه در بند است . هنوز كه هنوز
فرزاد كمانگر بايد رها گردد از بند
عماد باقي عزيز دوباره در 209
و هنوز هستند بنديان به جرم انديشه و صدا ،‌به جرم برابري خواهي و آزادي طلبي
اللهم عجل لوليك الفرج

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Tuesday, August 12, 2008

طنز تلخ لايحه فروپاشي خانواده - ضد زن ، ضد انسان

و اما در باب قوانين مجلس . در سازوكار پارلمانتاريستي و براي طرح كردن لايحه يا طرحي در مجلس شورا امري به نام ((فوريت)) وجود دارد . تعدادش هم يك يا دو يا سه تا ميتواند باشد . اين فوريت از اين جهت طرح ميشود كه اصولا ديده شود طرح يا لايحه مذكور تا چه حد از ديدگاه نمايندگان مردم براي جامعه فوريت و ضرورت دارد .
و اما يه نكته جالب . نكته اي كه اگر هر جاي دنيا طرح شود ميتواند به عنوان يك جوك مورد بررسي قرار گيرد . اما از آنجا كه اينجاي دنيا همه جوكها واقعيت دارند و يا ميتوانند واقعيت داشته باشند طرحي كه تنها مشكل شهوت آقايان را حل ميكند با دو فوريت در مجلس شورا طرح ميگردد . اينجا همه جوكها ميتواند واقعيت پيدا كند . لايحه فروپاشي خانواده هم ميتواند .

آيداي عزيز دعوتي كرده از اين حقير براي نوشتن در مورد طرحي كه شرمم ميآيد از ذكرش و آوردن نامش . طرحي كه چندهمسري را قانوني ميكند و تنها بصورتي كاملا فرماليته امضاي شرط عدالت ميگيرد . طرحي كه نسبت به شرع و انسانيت كاملا بي اعتناست و تنها تضمين همان ده درصدي است كه آقاي رئيس جمهور فراموش ميكند آنها را نام ببرد . ده درصدي كه ظاهرا در ميان مجلسيان تعدادشان بيش از ده درصد است . آمار زنان دوم آقايان كه اينگونه نشان ميدهد . {آقاي رئيس جمهور : :« براي 90درصد مردان ايراني، زن اول هم اضافي است.» }

به هر حال اين طرح كذايي در حال بررسي است . با قيد دو فوريت . طرحي كه متضمت نابود كردن اساس نهاد خانواده است . طرحي كه در آن زن دوم و سوم و چهارم تنها با يك امضا و بدون آگاهي زن قبلي حلال ميشود . طرحي كه مادر بودن را و مهر مادرانه را در ماجراي حضانت ناديده ميگيرد . آنهم در اوضاعي كه به اندازه كافي مشكل قانوني براي حضانت فرزند از سوي مادر داشتيم و قوانين مرد سالار حاكم بر دادگاههاي ما اصل محبت مادري را ناديده ميگيرد .
و جك تر و ضد انساني تر از همه اينها بستن ماليات بر مهر است . اولا كه سنت خانواده هاي ايراني اين بوده كه اصولا مهر را كه داده و كه گرفته . درست است كه در شرع مهر عندالمطالبه بايد پرداخت شود اما سنت همزيستي و مهرباني بين زن و شوهر كه زندگي بر اساس توصيه قرآن يعني همان مودت و رحمت مانع از اين ميشده كه مطالبه مهر دقيقا پس از عقد در جامعه ما فراگير شود و موجب فروپاشي خانواده ها گردد . گرچه سنت سيئه مهرهاي بالا و نجومي از يك سو كه البته محصول رشد منطق و تفكر سرمايه داري است و همچنين راه دادن به سنتهاي ارتجاعي همچون چشم و هم چشمي از سويي ديگر است و همچنين پديده سوء استفاده و برخورد كلاه بردارانه در مسئله مقدس ازدواج كه اين همه محصول جنايت اقتصادي چند دهه اخير است به صورتي ويروسي در برخي از طبقات اجتماعي نفوذ كرده و جامعه ايران را دچار دردسر نموده است . اما اين طرح كذايي و ماليات بر مهر موجب ميشود كه :
زني كه بر مهرش ماليات بسته ميشود مجبور است دقيقا پس از عقد مهر خود را به صورت كامل از مرد مطالبه نمايد . با توجه به اينكه واقعيت جامعه ما نشان ميدهد مهرهايي كه تعيين ميگردد عموما پرداخت يكباره آن از عهده مردها خارج است ، اين پديده منجر به قضايي شدن مسئله ميشود . از سويي زن مهرش را براي پرداخت ماليات دولتي ميخواهد و از سويي ديگر مرد هم تمكن مالي پرداخت را ندارد . فكر ميكنيد نتيجه چه ميشود ؟
دادگاههاي خانواده شلوغ ميشود . تقدس كيان خانواده و برخورداري يك خانواده موفق از مودت و رحمت ميان زن و شوهر از بين ميرود و تفكر پول محور سرمايه سالار جانشين ميگردد . دقيقا اين بند از اين لايحه متضمن فروپاشي خانواده است .

اين لايحه توهين به تمامي مردان و زنان ايراني است . برخورد كالاوار با زنان و شهوت محور با مردان رويكرد اصلي اين لايحه است . انگار فهم طراحان اين لايحه جز اين نبوده است كه زن كالايي است مانند تمامي كالاها و مرد را هم بايد در قوي مردانگي و خصوصيت جنسي اش جستجو كرد . تفكري به غايت ارتجاعي و ضد انساني بر اين لايحه حاكم است . تفكري كه انسان را از مقام انسانيت دور ميكند و حيوانيت مورد نظر طراحان نزديك تر ميسازد . البته از آنجا كه هركسي از ظن خود يار مسائل ميشود شايد اين فهم و اين هويت حيواني واقعيت امري بوده كه اين مدعيان از انسانيت خود داشتند كه اگر اينگونه باشد واسفا بر اين مجلس و بر اين نمايندگان كه فهمشان از انسان بودن حيواني است و ميان خود انساني و خود حيوانيشان تفاوتي قائل نيستند . اولئك كالانعام بل هم اضل
ماجراي همه بندهايي اين لايحه طنز آميز و فاجعه بار و تلخ از همين سنخ است . لايحه اي كه خانواده را نابود ميكند . ازدواج را كم ميكند و طلاق را زياد . فساد جنسي در جامعه ايران را كه به دليل فقر و منطق ارتجاعي سرمايه داري حاكم بر ايران به شدت رشد كرده به مرز فاجعه ميرساند و ...

و اما جامعه ايران را بر سر كار ميگذارد تا آقايان رسما هر كاري دوست دارند بكنند . سرمايه مملكت را بر سر جوگيري هاي نظامي به فنا بدهند و همان حماقتي را تكرار كنند كه محمدرضا پهلوي كرد و نتيجه اش را ديد . او با توهم ژاندارمي در منطقه و اينان با توهم سيطره ولايتي كه خود ميخواهند بر جهان .
همچنين آنقدر جامعه ايران را به خود مشغول كنند تا فجايع اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي و سياسي روي داده در متن جامعه ايراني را نبيند . نبيند كه به بهانه امنيت رواني جامعه انديشه ورزان بلاگر همرديف مجرمان خطرناك قرار ميگيرند و به اعدام محكوم ميشوند . نبيند كه به بهانه حفظ امنيت اجتماعي بازداشتگاههاي ضد امنيتي كهريزك و مانند آن شنيع تر اعمال ضد انساني را با متهم انجام ميدهند و قسي القلبان جلاد مسلك را بر سر فرزندان هرچند خطاكار ايران زمين مسلط ميكنند تا روح و روان و جان آنها را نابود كنند .
نبينند كه ايران را به تاراج و منطق زور و زر و تزوير را حاكم ميكنند .
دوستان مراقب باشيد سركارمان نگذارند . همانطور كه در مورد اين طرح حساس هستيم در مورد همه تحركات حكومت حساس باشيم و بازي سياسان ولايي را نخوريم .
ذيل امري كه شده دوستان و رفقاي زير به بازي فراخوانده ميشوند .
آرمين عزيز ، محبوبه حسين زاده گرامي ، آباجي ميراي عزيزمان ، آقا مهرداد عزيز كه فكر كنم بشه وكيل خودم در آينده (البته دور از چشم دكتر احمدي بزرگوار ) ، مسافر گرامي خواهر عزيز عطيه خانم ته مرام و معرفت ، بانو بيتا ياري ، بانوي حقوق بشر فرزندمان نوشين جعفري ، ميثم خان رستملوي گل و گلاب، رهاي عزيز و گرامي ، آرياي آزاد انديش ، حسام خان بزرگوار ، جناب آقاي مشيري ملي مذهبي خودمان، سوژه روزنامه نگاران اميرهادي انواري ، آقا مرتضي اصلاحچي ، پريسا اديب زاده ، بهاره خانم بوربور عزيز و گل ، استاد بزرگوار و عزيز هژير پلاسچي
. كليه دوستاني كه ديگه اسم نميارم اما بدونن منتظر قلمشون هستم . بنويسيم تا شايد و تنها شايد درصد حماقت آقايان كمي كاهش يابد و قيد اين لايحه ضد انساني را بزنند
ياد تلاشگر اين راه عزيز ، بانوي گرامي و دلسوز محبوبه كرمي كه امروز در بند جباران و حاكمان جور است گرامي باد
درود بر بهاره هدايت ديگر تلاشگر اين راه . هم دانشجو و هم يك بانوي آگاه . رهايي او را هم از بند جباران آرزو داريم

_____________________________
در پست قبلي در كامنتها دوستاني فحشم داده بودند به انحاء مختلف . بايد بگوييم اولا من هيچ وقت هيچ كامنتي را سانسور نميكنم . دوما از فحش هم نميترسم . از مجازاتي بدتر هم به همچنين . سوما به آنچه مينويسم و ميانديشم مفتخرم و از ان دفاع ميكنم
_______________________________
باشد كه ميان ما و شما مردم حكم كنند
در اين سخنان افشاگريهايي از روشهاي شكنجه دهه شصت رژيم جمهوري ولايي از زبان دكتر ملكي بيان ميشود
____________________________
به ياد شاعر خلق فلسطين . زنده ياد محمود درويش
به ياد سه مرد جنبش مقاومت فلسطين . ابوعمار ياسر عرفات ،‌محمود درويش و جرج حبش . سه آزاد مرد
___________________________
مدرك دكتراي جعلي و مصائب احمدي و كردان . افتضاح ديگر دولت نهم
____________________________
آقا عماد را بار ديگر به بند مخوف 209 منتقل كردند . همانجايي كه از آن بيمار شد . براي آزاديش هستيم و مبارزه ميكنيم . تا رهايي استاد عماد الدين باقي
__________________________
__________________________
___________________________
تا رهايي محمد هاشمي عزيز
و با تبريك به مناسبت رهايي سلمان سيما و مهدي خدائي گرامي و عزيز . درود بر شما مبارزان برابري و آزادي
__________________________

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Thursday, August 7, 2008

ننگ با رنگ پاك نميشود آقايان !

خبركوتاه است و عجيب . يعقوب مهرنهاد روزنامه نگار و فعال مدنی و دبیر انجمن “جوانان صدای عدالت” در زندان زاهدان اعدام شد .
(اين عكس را بعد از تحرير گذاشته ام . چشمان اين كودك فرياد تنفر از قاتلان پدر است . آقايان ! واي اگر از پس امروز بود فردايي)
خبر عجيب است و باور نكردني . حبس و زندان و تبعيد براي فعالان مدني و برابري خواهان و آزادي طلبان امري است طبيعي و روزمره در سيستمي كه نه آزادي را برميتابد و نه برابري را ميخواهد . اما اعدام ؟ !!!
خب ادعاي اعدام كنندگان چيست ؟ عضويت و يا فعاليت مهرنهاد در يك گروه تروريستي به نام جندالله .
اول بايد گفت جندالله چيست ؟ گروهكي تروريستي كه با عقايد سلفي و بنيادگرايانه به رهبري عبدالمالك ريگي مدتي است كه در استان سيستان و بلوچستان دست به آشوب ميزند و به نوعي نماينده بنيادگرايانه القاعده در منطقه محسوب ميشود . اين تعريف حكومتي از اين مجموعه است . اما به هر حال اين گروه هرچه باشد علنا به جمهوري اسلامي اعلام جنگ كرده و با گروگان گيريهاي متعدد از موجبات اصلي ناامني منطقه است . گرچه جمهوري اسلامي نيز مدتهاست كه حقوق حداقلي اهل سنت منطقه را ناديده ميگيرد و اين امر تاجايي گسترده ميشود كه رهبران اهل سنت منطقه براي احقاق حقوق حداقلي خود با نامزد اصلاح طلبان پيشرو يعني دكتر معين همراه ميشوند و امر مولويان اهل سنت بر اين قرار ميگيرد كه به دكتر معين راي دهند . اما با اين وجود هم گروگان گيريهاي گروهك موسوم به جندالله در منطقه امري قابل پذيرش نيست و خب ! طبيعي است هرحكومتي با دشمن مسلح خود برخورد قاطع ميكند .
اما آيا يعقوب مهرنهاد عضو يا سمپات يا نيروي اين گروه بود ؟ از وبنگاشت اين جوان بلوچ امر ديگري بر ميآيد . او ابتدا سخنش را با آيه اي از قرآن آغاز ميكند كه معني اش از اين قرار است كه : خداوند وضع وحال هیچ ملتی را تغییر نمیدهد مگر آنکه خود به تغییر وضع خویش اقدام نمایند . خب اين امر اولا نشان ميدهد كه يعقوب مهرنهاد فردي مذهبي بوده است و سوابقش و تشكيل يك نهاد مدني غير دولتي هم اين امر را تائيد ميكند .
خب ! ببينيم آيا او هيچ سمپات يا نشانه اي از تفكر سلفي گري در نوشته هايش ديده ميشود ؟
اگر كمي تامل و خوانش در نوشته هاي او انجام ميشود دقيقا مخالف اين امر استخراج ميگردد . او در پيام نوروز 86 انجمن جوانان صدای عدالت اينگونه ميگويد كه : (( وچه شایسته است که ما انسانها این پیام زیبای بهار وطبیعت را در وجود خود وجامعه پیرامونمان پیاده نمائیم،بخصوص ما مردم سیستان وبلوچستان که همواره مورد کم لطفی برخی افراد نا آگاه وباورهای غلطی نسبت به فرهنگ وجامعه مان قرارداریم نیاز است تابا معرفی فرهنگ ومرام اصیل مردمان خویش باورهای غلط ونادرست را نسبت به فرهنگ وجامعه خود تغییر دهیم وچه خوب وبجاست که سال1386 را سال تلاش برای تغییر باورهای غلط بنامیم)) يك جوان بلوچ مسلمان نقد باورهاي غلط مردماني را مد نظر دارد كه اتفاقا در سپهر سنت زندگي ميكنند و به اين سنتي بودن و زندگي با كمترين امكانات با عقايد سلفي گري بنيادگرايان همساز است . اما او به دنبال تغيير و بالندگي فرهنگي و اجتماعي جامعه خود است . به اين دليل كه اتفاقا انديشه مهرنهاد بر اساس اين فاكت از نوشته هايش بر مبناي رشد و تعالي بخشي قرار گرفته نميتوان او را بنيادگرا يا وابسته به گروهي بنيادگرا ناميد .
مهرنهاد در پست 18 اسفند 85 خود 8 مارس را به تمامي زنان تبريك ميگويد و در سالن آمفی تئاتر مجتمع فرهنگی هنری زاهدان برنامه اي برگزار ميكند كه گزارش هايش در اين پست لينك شده است . باز هم سوال ! آيا انساني كه به يك روز در فرهنگ مدرن كه اتفاقا دقيقا در تضاد با فرهنگ ضد زن بنيادگرايي و سلفي گري است اينگونه بها ميدهد و اين گونه پرشور سخن ميگويد ميتوان نيرو يا سمپات و عضو قابل اعدام يك سازمان تروريستي ضد زن و بنيادگرا باشد ؟
اين دو فاكت و قطعا در نوشته ها و گفته هاي اين جوان غيور بلوچ باز هم از اين سخنان يافت ميشود
او با نمايندگان مجلس از حوزه انتخابيه زاهدان نيز ملاقات داشته است . وی در دیداری با نمایندگان زاهدان در مجلس گفته بود: “بهترین راه مبارزه با ناامنی در بلوچستان وایجاد امنیت، اختصاص بودجه در نظر گرفته شده برای امنیت به آموزش وپرورش و ارتقاء کیفیت آموزشی دانش آموزان استان میباشد.” وی با اشاره به اینکه تا زمانیکه برای از بین بردن فقر وبیسوادی وکم سوادی در استان تلاش نشود هیچ امنیت پایداری در استان تحقق نخواهد شد، خطاب به نمایندگان استان گفته بود: “تنها راه ایجاد امنیت در استان اجرای عدالت واقعی ورفع فقر وتبعیض واز بین بردن بیکاری وبی سوادی می باشد.”
بازدید مهرنهاد وپشنگ نماینده خاش از منطقه سیلزده نصرت آباد
تنها سخني كه ميتوانم در برابر انديشه و تلاش اين جوان بگويم بارك الله است و بس و هنوز نميدانم به چه دليل چنين انساني كه در كارنامه اش جز خدمت به خلق الله نيست متهم به عضويت در يك سازمان تروريستي ميشود و بعد هم اعدام !!!!
نميخواهم اين حدس خود را دقيق بدانم . اما فكر ميكنم اعدام مهرنهاد به جرم انديشه مدني و مبارزه براي آزادي و برابري است . او از فعالين روزنامه مردمسالاري در منطقه استان سيستان و بلوچستان بود . يك روزنامه نگار . يك نويسنده بود مهرنهاد . يك بلاگر بلوچ و جوان فعال را ميكشند و بعد سخن گفتن از او را نيز ممنوع ميكنند . آقايان وزارتي و محترم ميدانند كه بنده از مخالفين حكم اعدام هستم . مخالفت با حكم اعدام يك وجه است اما اين جنايت كه يك فعال حقوق بشري و مدني را اعدام ميكنند وجهي ديگر و فاجعه اي بزرگتر است .
دکتر هادی قائمی، از کمپين بين‌المللی حقوق بشر برای ايران در مصاحبه با دويچوله صداي آلمان ميگويد كه : ((همين ده روز پيش در تهران ۲۹ نفر اعدام شدند، ولی فقط اسامی ده نفر از آنها اعلام می‌شود. هيچ اطلاعی نداريم که اين ۱۹ نفری که اعدام شده‌اند چه کسانی بوده‌اند. ازطرف ديگر يعقوب مهرنهاد که فعال شناخته‌شده‌ی مدنی است اعدام می‌شود. همزمان ما الان حداقل با حکم اعدام سه فعال ديگر روبرو هستيم که يکی‌شان فرزاد کمانگر معلم کرد است، دو نفر ديگر عدنان حسن‌پور و هيوا بوتيمار. نگرانی‌ عميقی وجود دارد که اين احکام اعدام نيز اجرا بشود و اگر چنين شود، با مرحله‌ی جديدی در پرونده‌های فعالان مدنی و اجتماعی روبه‌رو می‌شويم. مخصوصا در مورد آقای کمانگر و اين که بيايند اين احکام را اجرا کنند، بسيار بسيار نگران‌کننده است.)) خب ! آن 19 نفري كه اعدام شدند چه كساني هستند ؟به كدامين گناه و دليل مادر و خواهر ميثم لطفي كه از متهمان امنيت اجتماعي است بازداشت شده اند ؟ اصلا مگر ميثم لطفي در سن 19 سالگي در فاجعه كوي خونين دانشگاه تهران در سال 78 بازداشت نشد ؟ آيا بازداشت لطفي دليل ديگري دارد ؟ چرا او بازداشت شده است ؟
فرزاد كمانگر را بارها گفته ام كه از نوشته هايش بر ديوار سلولش كه در روزهاي ابتدايي برج 5 سال86 (اگر اشتباه نكنم) نوشته بود به هيچ وجه قوم گرايي و جدايي طلبي برداشت نميشد . اين همه حكم اعدام براي فعالين شهرستاني را با كدام دين و ديانت و شرع و قانون صادر ميكنند ؟ در كجاي قانون اسلام گفته است كه مبارزان برابري خواه و آزادي طلب را به نام دين اعدام كنيد ؟
و از فعالين تهراني ميپرسم ؟ چرا نسبت به اين همه جنايت پيشگي سكوت كرده ايد ؟ فكر ميكنيد كه اين گونه احكام ضد بشري و جنايتكارانه تنها از آن شهرستانيها و لب مرزيهاست ؟ مطمئن باشيد اگر حاكميت جسارتش را پيدا كند همه فعالين تهراني را هم اعدام ميكند . سابقه اش را مگر نداشته ايم ؟
در آستانه شهريور ماه هستيم . سالگرد خاوران . دقيقا زماني كه احساس خطر شد هزاران نفر در تهران و شهرستانها از هرگروه و دسته تنها به جرم بر سر موضع بودن و حتي در وضعيت گذران دوره حبس اعدام شدند . كساني كه سالها بوددر حبس بودند و هيچ تقصيري در مورد مسائل روي داده نداشتند .
آن روز حاكميت در وضعيت ضعف پس از جنگ قرار داشت . و به بهانه هجوم همه جانبه امپرياليسم آمريكا توانست اين اقدام را انجام دهد . آمريكا هم كه سابقه اش پر از خون و تعفن و سلطه طلبي و جنايت است با حمله و تجاوز خود با تبديل شدن به لبه تيغه دوم ، ممدكار اين اعدامها و اين جنايت هولناك شد .
امروز نيز اوضاع در حال تكرار است . امپرياليسم امريكا با شاخ و شانه كشيدن و مانورهاي منظم در منطقه و در اقيانوس آرام به تهديد مشغول است و اينسو و در ايران نيز فرماندهان سپاه در حال كري خواني براي آنان است . تا جايي كه فرماندهي سپاه چند روز پيش خبر از توليد سلاحي كه كسي نميداند چيست اما ظاهرا هيچ كشوري در دنيا آنرا ندارد ميدهد . در ميان اين تهديد هاي دو سويه اما اين فرزندان ايران زمين و مبارزان راه آزادي و برابري و انسانيت هستند كه قرباني ميشود . ميترسم عزيزان ‌ميترسم از روزي كه به بهانه حمله و فضاي امنيتي كشور با فعالان سياسي و مدني و برابري خواه و آزادي طلب همان شود كه با تابستانيان 67 شد . شروعش از احكام اعدام كمانگر و ديگران و اعدام مهرنهاد و برخورد به شدت خشونت آميز و به قول نماينده ايلام اوباشانه با اراذل و اوباش و بعد اعدامهاي مجهول .
آقايان حاكم بر ايران كه هنوز نفهميده ام به كدامين مجوز بر خاك ايران حاكم شده ايد . به قولي : بكشيد ما را . ملت ما بيدار تر ميشود . خون پاك نميشود . تاريخ حافظه خوبي دارد . مطمئن باشيد
اعدام مهرنهاد يك فاجعه انساني است . كاش ديگر اعدامي نباشد
__________________________
يك ماه است كه از برادرمان سلمان سيما خبري نيست . سلمان يك ماه است تماسي نداشته است . هشدار ميدهيم كه سلامت سلمان در خطر است . ميدانم چه ميكشد هم سلمان و هم خانواده دليرش و پدر بزرگوارش . ميدانم . سلمان سيما و مهدي خدايي بايد بايد بايد آزادي شوند .
___________________________
برادرمان علي عزيزي به سه سال حبس تعزيري محكوم شد . مقاومتت را سپاس ميگويم علي عزيز . اين حكم زورمداران را محكوم ميكنيم .
__________________________

شک نکنيد خاطرات از خود من است و کسی القاء هم نکرده است... ‏من وقايع نگار آقايان نبودم حتی وقايع نگار آيت الله خمينی هم نبودم... ‏آيت الله خمينی را ‏مصون از خطا نمی دانستم... آقای‏ ‏خمينی به يک مرجع که رقيبش بود حتی نگذاشت نماز بخوانند... ۲۵۵ سند است که خيلی هايش خط آيت الله خمينی يا‏ ‏ديگران است، چه داعی دارند که اين ها را دروغ و افتراء و القائات بدانند... معنی‏ ‏قائم مقامی يعنی بز اخفش و هيچ نگويد گر چه اشتباه در بين باشد؟!
_________________________

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Friday, August 1, 2008

روزگارم بد نيست . اما تو باور نكن

مدتي است كه به قول ان مرد بزرگ روزگارم بد نيست . اما تو باور نكن . ضربات روزگار مانند پتك بر سر و رويم فرود ميآيد . هنوز سر خم نكرده ام اما ... . اما وقتي تهديد باشد و ارعاب و زندان و اعدام حداقل ميداني با كه طرفي و تكليفت معلوم است . اما ...
بماند
هنوز سلمان سيما و مهدي خدايي در بند استبداديان اسيرند .
محمد هاشمي و بهاره هدايت نيز به همين ترتيب . و هنوز و هنوز و هنوز زندانهاي ج.ا. از زندانيان سياسي و عقيدتي و اهالي انديشه و قلم و سخن پر
فرزاد كمانگر هم همچنان زير حكم اعدام است . با اينكه چند نماينده كرد مجلس هشتمي طي اقدامي انصافا عجيب از لغو حكم اعدام كمانگر دفاع كردند هنوز فرزاد در بند است . صد بهرنگي كردستان را در بند كرده اند خلفان صد برابر ... آنان كه صمد بهرنگي را كشتند .
گاهي اوقات به خودم ميگويم براي چه زنده اي ؟ گاهي و در اين اوضاع و احوال و روزگار مرگ صدبرابر شيرين تر است . مرگي سرخ در راهي پاك . مرگي پاك در راهي پاك . راه رهايي و برابري و آزادي انسانها . راه نفي طاغوت و ظلم و ارباب ظلم
اما شرف را ظاهرا آقايان قيدش را زده اند . عابد توانچه در بند است امنيتي ها كه اين تخم لق المامور المعذور را هنوز در دهان دارند (مانند ساواك شاه) خانواده برادرمان عابد را هم رها نميكنند . كار به جايي كشيده است كه عابد دست به اعتصاب غذاي خشك زده و تهديد كرده به اعتصاب غذاي تر .
برخلاف تمامي موازين قانوني و شرعي و اخلاقي اينان - اين مدعيان دروغين اخلاق و دين و قانون- با عابد و عابدها چنين ميكنند .
محبوبه كرمي نيز هنوز در بند است . يك ماه و نيم است دختري كوشا كه همه در اين ايان بازداشتش از او به نيكي ياد كرده اند در بند است . بند ميدانم چيست بي انصاف . مانند خوره ميماند . جان ميخورد .
اما
اما سالگرد و روزها يادآور اكبر محمدي است . شهادت مرد بزرگ اكبر محمدي . همين روزها بود دو سال پيش كه ناگهان خبر آمد كه ...
كه اكبر محمدي در زندان در اثر اعتصاب غذا درگذشت . اولين مورد بود در رژيم ولايي حداقل در اين زماني كه به ياد جوانان نسل سوم است چنين روي ميدهد . به هر تقدير ادوار مراسم گذاشت . رفتيم و سخنها شنيديم و فريادها و اعتراضات . آن روزها هنوز احمد باطبي در بند بود و چنين خطري براي او هم پيش بيني ميشد . خطري كه زماني جان او را تهديد كرد و مردانگي بزرگواري مهندس ميثمي احمد را رهانيد . بماند
خبر رسيد كه دوستانمان مسافر آمل اند براي مراسم اكبر و رفتند . و بازداشت شدند و ساعاتي را در خدمت امنيتي هاي آمل بودند و خوشبختانه سالم نجات يافتند و البته برگي شد در پرونده شان كه بعدها كه بازداشت شدند عليهشان استفاده شود
حكومت و كليت امنيت بانان نظام ولايي با اكبر محمدي دشمني آشكار داشتند . محمدي كسي نبود كه زير بار حرف زور برود . نوشته اي را يا همكاري را امضا كند يا زير فشار بازجوها ببرد . استاده بود و مردانه استاده بود . با كسي تعارف هم نداشت . نه مصلحت سنجي ميكرد و نه با كسي بي اخلاقي . همين هم موجب عداوتي اينچنين شد و سرانجام قتلش
قصد مقايسه ندارم . اما
اين روزها فعال جوان ديگري به نام عابد توانچه هم مشي اعتصاب غذا را پيش گرفته است . وقتي كسي اعتصاب غذا ميكند باز به ياد آن روزهاي شوم و غم بار ميافتم . روزهايي كه وقتي در ذهن مجسم ميكردي جواني را كه به دليل احقاق حقوق اوليه و انسانيش مجبور به اعتصاب غذا ميشود و بدترين رفتار ممكن را براي شكستن اعتصاب غذايش با او ميكنند جز اشك سخني براي وجود و جز فرياد براي دل نميماند . سخت است در بند بودن و اعتصاب كردن در برابر فشار امنيت بانان ولايتي تاب آوردن .
نميدانم . تنها حسم اين است كه بايد از اين انسان هم حمايت كرد . دوستان ليبرال و مذهبي و غير مذهبي و كمپيني و چپ و راست و از هر طيف و با هر انديشه بدانند مسئله ما امروز مسئله آزادي و استبداد و برابري و ظلم است . مسئله ما امروز مسئله انسان است و تا انسان در بند است به قول ان شهيد تا انسان هست مبارزه هم هست .
كاش همه حواسمان باشد كه اطرافمان چه ميگذرد .
ميگويند چرا مينويسي و فعاليت ميكني و الخ . انسانم و ميخواهم انسان بمانم . در برابر آنچه در اطرافم ميگذرد نميخواهم مانند كبك سر در برف كرده باشم و نظاره گر فاجعه باشم . انسان به اعتقاد من ميبايستي عنصر فعال هستي باشد و به دنبال تغيير و تغيير در جهت گيري به سمت تكامل . اگر اينچنين شد ديگر اينجا نيستيم .
حوال حالنا الي احسن الحال
__________________________
ميدانم خيلي پخش و پلا شد . نميتوانم ذهنم را متمركز كنم . تا خدا چه خواهد
________________________
چنين مادري را بايد ستود . زنده باد كه اينگونه حامي يگانه فرزندش ، بهرندگي كردستان فرزاد كمانگر عزيز است
زماني آقاي خميني گفت پيروان درون گهواره ها هستند . اين كودكان هنوز هستند . گيرم كه ميزنيد . گيرم كه ميكشيد . با رويش ناگزير جوانه ها كه بخشيشان شاگردان كمانگر عزيزند چه ميكنيد ؟؟؟
**************************
شهريور نزديك است و خاوران باز گلباران خواهد شد . سالهاست كه تلاش دارند خاوران را از ذهنها و قلبها دور سازند . اما مگر ميشود جنايتي به آن عظمت را فراموش كرد ؟ تاريخ يادش ميماند . حتي اگر شما نخواهيد آقايان . همانطور كه آن روزها ماشينهاي حمل پيكرها و باران پائيز رسوايتان ساخت امروز هم باران و سيل رسوا ميسازد و بنيان ميكند
ويل ويل ويل لهذا الجماعتي كه چنين كردند . اميدوارم اين سخنان دروغ باشد . اما خب ! خيلي چيزها شنيده ايم از آن روزهاي شوم. كاش دروغ باشد

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin