مرا عهدي است با جانان كه تا جان در بدن دارم
او را بارها ديده ام . در ميانه بانوان فعال حقوق زنان و در گرد دانشجويان فعال . هميشه چون خواهري دلسوز ديدگاهي مهربانانه و تلاشگرانه داشت . تلاشش هماره در اين راستا بود كه براي هر مشكل دار و درددار و رنج داري مرهم باشد . در 17 مرداد مقابل سر در اوين و زماني كه در انتظار رهايي ياران تحكيمي و ادواري و همچنين اميريعقوبعلي عزيز بوديم حضورش و عكاسيش و نگاههاي مهربان و پرنشاطش براي امثال مني كه نگران دوستانمان بوديم بسي اميد بود و قوت قلب .

اما محبوبه كرمي وجهي ديگر بجز حضور در كمپين يك ميليون امضا و فعاليت در حوزه حقوق زنان هم داشت . محبوبه كرمي عضو شاخه جوانان حوزه شمال تهران جبهه مشاركت بود . آقايان حسين نوراني نژاد و جلال محمدلو ميتوانند يه صحت اين سخن شهادت بدهند . بارها و در مقاطع مختلف براي مجموعه مشاركت و جبهه اصلاحات زحمت كشيد و رنج برد . در انتخابات هاي مختلف به عنوان يك مشاركتي در عرصه فعال بود . محبوبه كرمي نيز مانند من و بسياري از ديگر جوانان ايران زمين با اصلاح طلبان پيوند خورد و به عرصه عمل و حضور اصلاحي روي آورد .
خواهري گرامي را در بند اوين ميبينم . وقتي تصوير چادر بر سر نسيم سلطان بيگي را كه در شب اول حضور در اوين كه ما را براي امضاي قرار بازداشت ميبردند به ياد ميآورم و بعد تصور ميكنم محبوبه كرمي نيز در چونان وضعيتي قرار داشت بدنم ميلرزد . ميترسم بزنندش در اوين . ميترسم كه نحيف بودنش را مراعات نكنند و دق و دليشان را از جوانان آگاه ايراني بر سر او خالي كنند .

مادر محبوبه كرمي نيز در بيمارستان است و محبوبه خبردار از رنج بيماري مادر . ياد روزهايي ميافتم كه خبر بيماري مادرم در سلول انفرادي مانند خوره جانم را ميخورد و داشت ديوانه ام ميكرد . مادر عزيز است هرجا كه باشي . آزاد يا در بند . البته خبر بيماري مادرم پس از 42 روز كه او را ديدم دروغ از آب درآمد و جزو پروژه تخريب روحيه اي بود كه برايم تدارك ديده بودند . اما اين بار محبوبه مطمئن است مادرش مريض است . در دوران انفرادي دو بار چند ثانيه اي حال مادر را پرسيده و ميداند مادرش بيمار است و رنج دوري فرزند نيز بر بيماري مزيد .
كاش محبوبه كرمي آزاد شود . كاش همه محبوبه هاي سرزمينم آزاد شوند . اينان جرمشان تنها برابري خواهي است و آزادي طلبي .
وقتي انسان بودن جرم ميشود بايد هم زندان جاي امثال محبوبه كرمي بشود . اين روزها انسان بودن جرم است . جرمي نابخشودني از سوي حاكمانمان .
_________________________
مهندس سحابي عزيز مصاحبه اي كرده اند با روزنامه اعتماد كه البته ظاهرا بر خلاف مصالح حاكمان بوده و به تيغ سانسور سپرده شده است . البته اين هم امري است غيرطبيعي در ديار عقلانيت كه در ايران ما به امري طبيعي در منطق زور زياد حاكمان تبديل شده است .

بماند
اما آقاي مهندس چند جمله فرموده اند كه لازم است توضيحاتي در اين باره داده شود .
اول اينه آقاي مهندس خشونتها و ترورهاي فرقانيها را ((نتيجه تفكرات برخي روشنفكران همچون مرحوم شريعتي)) دانسته اند .

خب !ظاهرا آقاي مهندس نيز تحت تاثير دروغ پراكني هاي ليبرالهاي وطني قرار گرفته اند و مدعيات دروغين ترورمحور را به شريعتي شهيد نسبت ميدهند . آقاي مهندس ! آيا اگر كسي مدعي شد كه با خواندن اثري يا انديشه اي دست به كاري زده آن كار را بايد نتيجه طبيعي آن اثر يا كتاب يا انديشه دانست ؟ مثلا (البته در مثال مناقشه نيست . بعدا برادران عزيز وزارتي جرمي برايم نتراشند.) امروز كه امثال القاعده و جندالله ريگي و طالبان و دهها گروه تروريست بنيادگراي ديگر به نام دين و قران به جنايت ميپردازند و ترور ميكنند ، آيا بايد عمل ايشان را العياذ بالله به پاي اسلام و قرآن و پيامبر نوشت ؟ مسلما شما چنين مسئله اي را نميپذيريد . عمل فرقاني ها ربطي به شريعتي نداشت . شريعتي به مثابه يك متن پس از مولف واجد فهمهاي متكثري است كه فقم گودرزي و فرقانيها هم يكي از اين فهم ها بود . فهم فرقاني غلط بود و نادرست و متصلب قبول . اما اين فهم نادرست ربطي به شريعتي و انديشه او ندارد . انديشه شريعتي انديشه ايست بسيط كه اگر كليتش و سير انديشه اي مولفش را در نظر نگيري و زير بناي انديشه ايش را ننگري به عقيده من دچار خطا ميشوي . آقاي مهندس عزيز ! پدر بزرگوار نوانديشان ديني امروز ! عمل فرقاني ها ربطي به انديشه شريعتي نداشت . اين را خواهشا در نظر بگيريد استاد !
اما فرموده اند كه آقاي بهشتي مخالف ولايت فقيه بود . خب ! اين سخن بار معنايي بسياري دارد . البته مهندس عزيز ما بر اساس يك تجربه شخصي اين سخن را فرموده اند . اما !
اما ايشان دفاع سنگين و پرتلاش مرحوم دكتر بهشتي را از انديشه و اجراي ولايت فقيه چگونه ميخواهند توجيه كنند ؟ مشروح مذاكرات خبرگان قانون اساسي را ببينيد . در جاي جاي آن و در مقاطع مختلف جاي دفاع مرحوم بهشتي از ولايت فقيه هست . اگر با امري مخالف باشي و بنا به مصلحت سكوت كني ديگر كاسه داغتر از آش نميشوي و پرحرارت تر از ديگران از ان دفاع نميكني . بهشتي از مدافعان نظريه و عمل ولايت فقيه بود . اين را از مشروح مذاكرات خبرگان ميتوان فهميد

اما آقاي مهندس سحابي عزيز همچنين فرموده اند انفجار حزب جموري كار مجاهدين و ياران رجوي نبود . بله . اين سخن حقيقتي محض است . البته آقاي مهندس ، كلاهي را بر اساس شواهد به سازمان سي آي اي منصوب ميكند . اينكه اين ادعا چقدر به حقيقت نزديك است خدا عالم است و بس . اما اين مسئله كه سازمان اين انفجار را انجام نداده براي اهل تحقيق امري است اثبات شده . بنده همينجا بگويم قصد دفاع از سازمان رجوي را ندارم . اما تاريخ را هم معتقدم بايد درست و دقيق خواند . درست است كه بسياري از ترورها و انفجارات را سازمان رجوي برعهده گرفت و در حقيقت كار آنان بود . اما مورد 7 تير از اين قاعده مستثني است .
در كتاب ايران در حكومت روحانيون ديليپ هيرو كه قبلا معرفي شده نيز در صحفه 271 ذكر شده كه (( سازمان مجاهدين خلق مسئوليت اين بمب گذاري را بر عهده نگرفت و در بيانيه اي كه 29 تير د ر تهران منتشر كردند )) مسئوليتها و مسائل رو به طرف مقابل خودشون يعني رهبران وقت جمهوري اسلامي حواله دادند .
اينجا اين نكته رو هم بايد متذكر شوم كه ترور آقاي خامنه اي در 6 تير ماه 1360 در مسجد ابوذر هم بر اساس گفته و گزارش نشريه شهروند امروز شماره 52 صفحه 75 ستون اول روايت ميكند كه داخل ضبط صوتي كه منفجر شده بود با ماژيك رنگ قرمز نوشته بود : ((عيدي گروه فرقان به جمهوري اسلامي)) .
پيشنهاد ميكنم اين مصاحبه را بخوانيد . حتما بخوانيد . حتما .
_______________________