Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com نواي ني: June 2008

Sunday, June 29, 2008

مرا عهدي است با جانان كه تا جان در بدن دارم

محبوبه كرمي يكي از يگانه بانواني است كه شايد بتوانم بگويم در مبارزه براي حقوق زنان از همه چيز خود گذشته بود .
او را بارها ديده ام . در ميانه بانوان فعال حقوق زنان و در گرد دانشجويان فعال . هميشه چون خواهري دلسوز ديدگاهي مهربانانه و تلاشگرانه داشت . تلاشش هماره در اين راستا بود كه براي هر مشكل دار و درددار و رنج داري مرهم باشد . در 17 مرداد مقابل سر در اوين و زماني كه در انتظار رهايي ياران تحكيمي و ادواري و همچنين اميريعقوبعلي عزيز بوديم حضورش و عكاسيش و نگاههاي مهربان و پرنشاطش براي امثال مني كه نگران دوستانمان بوديم بسي اميد بود و قوت قلب .

اما محبوبه كرمي وجهي ديگر بجز حضور در كمپين يك ميليون امضا و فعاليت در حوزه حقوق زنان هم داشت . محبوبه كرمي عضو شاخه جوانان حوزه شمال تهران جبهه مشاركت بود . آقايان حسين نوراني ن‍ژاد و جلال محمدلو ميتوانند يه صحت اين سخن شهادت بدهند . بارها و در مقاطع مختلف براي مجموعه مشاركت و جبهه اصلاحات زحمت كشيد و رنج برد . در انتخابات هاي مختلف به عنوان يك مشاركتي در عرصه فعال بود . محبوبه كرمي نيز مانند من و بسياري از ديگر جوانان ايران زمين با اصلاح طلبان پيوند خورد و به عرصه عمل و حضور اصلاحي روي آورد .
البته تا امروز كه اينچنين مينويسم حضرات اصلاح طلب بي معرفتي كرده اند و اصلا به روي خودشان نياورده اند كه يك جوا ن اصلاح طلب از 24 خرداد در بند اوين است . ظاهرا مصلحت بر حقيقت چربيده براي حضرات . شرمنده ام كه نام اصلاح طلب بر ايشان است . شرمنده ام . محبوبه كرمي از جواناني است كه جواني خود را هزينه كرده است . آقايان مشاركت ! خانمهاي محترم مشاركتي كه كميسيون زنانتان را بسيار فعال ميدانيد . قدري رحم داشته باشيد . محبوبه امروز نياز به حمايت دارد . آن روز كه شما به حمايت محبوبه و محبوبه ها نياز داشتيد او بود و در خط اول مبارزه . امروز او نياز به حمايت دارد . به خدا انصاف و مردانگي هم خوب چيزي است
خواهري گرامي را در بند اوين ميبينم . وقتي تصوير چادر بر سر نسيم سلطان بيگي را كه در شب اول حضور در اوين كه ما را براي امضاي قرار بازداشت ميبردند به ياد ميآورم و بعد تصور ميكنم محبوبه كرمي نيز در چونان وضعيتي قرار داشت بدنم ميلرزد . ميترسم بزنندش در اوين . ميترسم كه نحيف بودنش را مراعات نكنند و دق و دليشان را از جوانان آگاه ايراني بر سر او خالي كنند .

مادر محبوبه كرمي نيز در بيمارستان است و محبوبه خبردار از رنج بيماري مادر . ياد روزهايي ميافتم كه خبر بيماري مادرم در سلول انفرادي مانند خوره جانم را ميخورد و داشت ديوانه ام ميكرد . مادر عزيز است هرجا كه باشي . آزاد يا در بند . البته خبر بيماري مادرم پس از 42 روز كه او را ديدم دروغ از آب درآمد و جزو پروژه تخريب روحيه اي بود كه برايم تدارك ديده بودند . اما اين بار محبوبه مطمئن است مادرش مريض است . در دوران انفرادي دو بار چند ثانيه اي حال مادر را پرسيده و ميداند مادرش بيمار است و رنج دوري فرزند نيز بر بيماري مزيد .
كاش محبوبه كرمي آزاد شود . كاش همه محبوبه هاي سرزمينم آزاد شوند . اينان جرمشان تنها برابري خواهي است و آزادي طلبي .
وقتي انسان بودن جرم ميشود بايد هم زندان جاي امثال محبوبه كرمي بشود . اين روزها انسان بودن جرم است . جرمي نابخشودني از سوي حاكمانمان .
لينك مطلب بالا در تغيير براي برابري
_________________________
مهندس سحابي عزيز مصاحبه اي كرده اند با روزنامه اعتماد كه البته ظاهرا بر خلاف مصالح حاكمان بوده و به تيغ سانسور سپرده شده است . البته اين هم امري است غيرطبيعي در ديار عقلانيت كه در ايران ما به امري طبيعي در منطق زور زياد حاكمان تبديل شده است .

بماند
اما آقاي مهندس چند جمله فرموده اند كه لازم است توضيحاتي در اين باره داده شود .
اول اينه آقاي مهندس خشونتها و ترورهاي فرقانيها را ((نتيجه تفكرات برخي روشنفكران همچون مرحوم شريعتي)) دانسته اند .

خب !‌ظاهرا آقاي مهندس نيز تحت تاثير دروغ پراكني هاي ليبرالهاي وطني قرار گرفته اند و مدعيات دروغين ترورمحور را به شريعتي شهيد نسبت ميدهند . آقاي مهندس ! آيا اگر كسي مدعي شد كه با خواندن اثري يا انديشه اي دست به كاري زده آن كار را بايد نتيجه طبيعي آن اثر يا كتاب يا انديشه دانست ؟ مثلا (البته در مثال مناقشه نيست . بعدا برادران عزيز وزارتي جرمي برايم نتراشند.) امروز كه امثال القاعده و جندالله ريگي و طالبان و دهها گروه تروريست بنيادگراي ديگر به نام دين و قران به جنايت ميپردازند و ترور ميكنند ، آيا بايد عمل ايشان را العياذ بالله به پاي اسلام و قرآن و پيامبر نوشت ؟ مسلما شما چنين مسئله اي را نميپذيريد . عمل فرقاني ها ربطي به شريعتي نداشت . شريعتي به مثابه يك متن پس از مولف واجد فهمهاي متكثري است كه فقم گودرزي و فرقانيها هم يكي از اين فهم ها بود . فهم فرقاني غلط بود و نادرست و متصلب قبول . اما اين فهم نادرست ربطي به شريعتي و انديشه او ندارد . انديشه شريعتي انديشه ايست بسيط كه اگر كليتش و سير انديشه اي مولفش را در نظر نگيري و زير بناي انديشه ايش را ننگري به عقيده من دچار خطا ميشوي . آقاي مهندس عزيز ! ‌پدر بزرگوار نوانديشان ديني امروز ! عمل فرقاني ها ربطي به انديشه شريعتي نداشت . اين را خواهشا در نظر بگيريد استاد !
اما فرموده اند كه آقاي بهشتي مخالف ولايت فقيه بود . خب ! اين سخن بار معنايي بسياري دارد . البته مهندس عزيز ما بر اساس يك تجربه شخصي اين سخن را فرموده اند . اما !
اما ايشان دفاع سنگين و پرتلاش مرحوم دكتر بهشتي را از انديشه و اجراي ولايت فقيه چگونه ميخواهند توجيه كنند ؟ مشروح مذاكرات خبرگان قانون اساسي را ببينيد . در جاي جاي آن و در مقاطع مختلف جاي دفاع مرحوم بهشتي از ولايت فقيه هست . اگر با امري مخالف باشي و بنا به مصلحت سكوت كني ديگر كاسه داغتر از آش نميشوي و پرحرارت تر از ديگران از ان دفاع نميكني . بهشتي از مدافعان نظريه و عمل ولايت فقيه بود . اين را از مشروح مذاكرات خبرگان ميتوان فهميد

اما آقاي مهندس سحابي عزيز همچنين فرموده اند انفجار حزب جموري كار مجاهدين و ياران رجوي نبود . بله . اين سخن حقيقتي محض است . البته آقاي مهندس ، كلاهي را بر اساس شواهد به سازمان سي آي اي منصوب ميكند . اينكه اين ادعا چقدر به حقيقت نزديك است خدا عالم است و بس . اما اين مسئله كه سازمان اين انفجار را انجام نداده براي اهل تحقيق امري است اثبات شده . بنده همينجا بگويم قصد دفاع از سازمان رجوي را ندارم . اما تاريخ را هم معتقدم بايد درست و دقيق خواند . درست است كه بسياري از ترورها و انفجارات را سازمان رجوي برعهده گرفت و در حقيقت كار آنان بود . اما مورد 7 تير از اين قاعده مستثني است .
در كتاب ايران در حكومت روحانيون ديليپ هيرو كه قبلا معرفي شده نيز در صحفه 271 ذكر شده كه (( سازمان مجاهدين خلق مسئوليت اين بمب گذاري را بر عهده نگرفت و در بيانيه اي كه 29 تير د ر تهران منتشر كردند )) مسئوليتها و مسائل رو به طرف مقابل خودشون يعني رهبران وقت جمهوري اسلامي حواله دادند .
اينجا اين نكته رو هم بايد متذكر شوم كه ترور آقاي خامنه اي در 6 تير ماه 1360 در مسجد ابوذر هم بر اساس گفته و گزارش نشريه شهروند امروز شماره 52 صفحه 75 ستون اول روايت ميكند كه داخل ضبط صوتي كه منفجر شده بود با ماژيك رنگ قرمز نوشته بود : ((عيدي گروه فرقان به جمهوري اسلامي)) .
پيشنهاد ميكنم اين مصاحبه را بخوانيد . حتما بخوانيد . حتما .
_______________________
تمام شد شبي . فقط با يك اشاره
قربانيهاي جديد اظهارات پاليزدار

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Monday, June 23, 2008

شب ميلاد مادر انسانيت و آزادي و عدالت + چند سخن كوتاه براي حق طلبان شنوا

ولادتت مبارك مادر . آمد كوثر . آمد دخت رسول . آمد باطل السحر توطئه ها كه ميگفتند محمد ابتر است . آمد دختري كه محمد دست او بوسيد . زني كه سلاله يك حقيقت از دامن اوست . آمد سيده اي كه نشانه زن آگاه و مبارز و حق طلب است و الگوي زن انقلابي و حاضر در ميان جامعه .
فاطمه زن است در تماميت يك زن و مادر اين در تماميت يك مادر . فاطمه معناي زن بودن و مادري است .
فاطمه هم مادر است هم زن است هم دختر است اما اين همه تعريف فاطمه نيست
فاطمه فاطمه است .

انا اعطيناك الكوثر . روزها و مدتها كه زخم زنندگان بر روح رسول الله زخم ميزدند كه محمد ابتر است . ادامه ندارد . تحملش كنيد كه پس از او راه برابري و آزادي و رهايي ادامه نميابد . اما خداي محمد ميگويد انا اعطيناك الكوثر . ما كوثر را ، فاطمه را اين يگانه را اهدا كرديم . فصل لربك و النحر . ان شانئك هو الابتر .
بر پروردگارت ، پرورش دهنده ات كه توي محمد را اينگونه پروريد درود فرست . پروردگار و رب محمد الله است نه زور دار ، نه زر دار و نه تزوير گر . رب محمد الله است . اينجا نيز نداي توحيدي ضديت با طاغوت و ظالم طنين انداز است . فصل لربك .
اما اويي كه تورا زخم ميزند او ابتر است . او دنباله ندارد و اوست كه در سياه چاله هاي تاريخ دفن خواهد شد . امروز محمد و سلاله و انديشه رهايي بخش اسلام هست . اما نه از ابوجهل نشاني هست نه ابو لهب و نه ابي سفيان . اما هشدار !
اما انديشه اين سياه كاران از ميانه نرفته است . اينان پس از فتح مكه به دروغ ادعاي مسلماني كردند و در تمام عمر خود و فرزندان بني اميه كه ميراث داران اين سلاله سياه اند و بني عباس كه زشت كارترين اند همچنان ميراث دار قابيل اند و در حال جدال و قتل هابيليان .
تضاد هابيل با قابيل ، تضاد شرك و كفر با توحيد و يكتاپرستي ،‌ تضاد طاغوت با عدالت و قسط محوري و آزادي انديشي هنوز در عمق وجدان تاريخ جاري است . جاري است تا الارض يرثها عبادي الصالحون . جاري است تا مستضعفان جهان الائمه و وارثان زمين بشوند و انوقت فرزندان فاطمه برقرار كنندگان عدالت و مبارزان و مجاهدان راه آزادي و عدالت اند .
ميلاد مادر انسان بر انسانيت مبارك . شبي زيباست . شب ميلاد مادر انسانيت و آزادي و عدالت
نام مادر برمادران مبارك . روز ولادت فاطمه روز مادر است . ميبوسم دست همه مادران را كه در آغوش خويش مردان و زنان راه حق و حقيقت را ميپرورند . درود خدا و خلق خدا بر مادران كه خود والاترين ايثارگرانند و يگانه ترين مجاهدان راه و انديشه و هدف
___________________________
بيتا ياري گرامي در پاسخ به مطلب قبلي بنده در باب آن روز مگو و سخني در اين رابطه پاسخي را تنظيم كرده اند كه در ذيل ميآيد . گفتني است نواي ني از هر پاسخي يا مطلب تكميلي در ارتباط با مطالب مطروحه استقبال ميكند
لازم به ذكر است مسئوليت نوشته هاي نقادانه بر عهده نويسنده ميباشد
******************
علی جان ، خوبست که این کتاب توانسته در ایران ترجمه و اجازه ی چاپ بگیرد. من مطمئنم اگر یک ایرانی این کتاب را می نوشت هرگز امکان چاپ آن بدست نمی آمد و شاید هم نویسنده ی کتاب مورد تعقیب یا بازداشت قرار می گرفت . اما خوشبختانه یا بدبختانه از سی سال پیش به این طرف ما خودمان را توسط نوشته های خارجیان میشناسیم و تحلیلها و گزارشات آنها از ایران درواقع برایمان تنها اثرهای قابل اعتماد است.و بماند که ناشر هم با نوشتن چند خطی مبنی بر نداشتن سهمی در اندیشه های این نویسندگان خارجی در ابتدای کتاب، اول از همه چیز خود را از هر اتهامی مبرا می کند و به جمهوری اسلامی به ناچار اعلام حقانیت در روایات تاریخی می دهد.ما خوانندگان هم می دانیم که همه ی اینها شبیه همان اعترافات اجباریست که در بازداشتگاه و زندان از ما اخذ می شود. اما باور کن اگر سیصد سال از حکومت جمهوری اسلامی می گذشت و این کتاب چاپ نمی شد هیچ کسی نمی توانست در مطبوعات تاریخ مگوی آن روز را باز کند . چرا که ما شاهد هستیم که در یک ده سال گذشته چه سیری را وقایعی چون قتلهای زنجیره ای در روزنامه طی کرده اند و دیده ایم که چگونه سعید امامی عامل قتلها و امربر شاه کلید و عالیجنابان به سعید امامی عوامل موساد و بعد به سعید امامی شهید تغییر پیدا کرد و حالا هم نام بردن از سعید امامی در مطبوعات و بازخوانی وقایع نه چندان دور و آشکار چند سال گذشته جزو خطوط قرمز محسوب می شود.پس می بینی که حتی چیز به این واضحی و به این نزدیکی ( از نظر زمان اتفاق) چقدر سریع قلب می شود و وارونه بیان می گردد. چرا که قدرت حاکم موافق تحریف وقایع به نفع خود است.در مورد سی سال پیش هم همین طور . اگر کسی از روزهای تیربار و اعدام و تظاهرات بعد انقلاب و کارهای مجاهدین خلق و ملی – مذهبی و نهضت آزادی و امثالهم که حالا مطرود حکومت وقت هستند بگوید کارش بازی با آتش است و سرانجامش ناپیدا!
ضمنن نباید از یاد برد که تاریخ معاصر ایران لااقل از زمان مشروطه به این سمت که نقشهای سیاسی روز (مثل مجلس و وزارت واینها) باب شد؛ تقربیا جمهوری اسلامی هر چن سال به چند سال نسخه ای جدید و ویرایش شده از تاریخ فعلی را ارائه کرده است.( بماند که تاریخ از زمان حکومت صفویه به بعد در ایران به طور جدی یکسویه و به نفع یک جریان خاص (که هر دو میدانیم ) اجازه چاپ می گیرد).و حتی این تحریف تاریخ در مورد سالهای خوش و شاد این مردم در زمان حکومت شاه را هم در بر میگیرد . آنچه در تاریخ رسمی و فعلی از آن روزگار می خوانیم کمتر حقیقتی با روزگاری دارد که پدران ما در آن می زیسته اند و هنوز هم به یاد دارند.پس وقتی تاریخ مردم کوچه و بازار این مملکت (پدرانمان)مطابق نظر قدرت تغییر یابد جای شکی نمی ماند که تاریخ بعد هم تغییر یافته . (کتاب 1984 را بخاطر بیاور که وزارت فرهنگ هر روز در حال چاپ کتابهاب جدید و نابودی کتابهای قدیمی و آثار اشخاص از حزب رانده شده بود ، و در ایران هنوز که هنوز است در هر چند سال تحصیلی حتی همین کتابهای تاریخ معاصرش چندین بار عوض شده و بازنویسی شده اند!).مطمئنا روزنامه ها و وقایع چاپ شده اوایل انقلاب اگر مورد بررسی بیشتر قرار گیرند هزاران صفحه کتاب و مقاله می شود در موردشان نوشت و بحث کرد . اما هنوز این تاریخ سی سال گذشته برای نظام جزو اسرار محسوب می شود و مایل نیست کسی بداند که چگونه پایه های قدرت خود را استحکام بخشیده (، اما تا دلتان بخواهد از رضا خان مطلب هست که به خوردتان بدهد که چگونه به قدرت رسید و همه را از قدرت برکنار کرد!حرف از رضاخان قلدر فقط مجاز است به شرط آنکه مدرس قدرتمند و دانا جلوه گر شودو بقیه غیرمجاز). چرا که هنوزاز سفتی پایه خود اطمینانی ندارند و از لرزه هایی که جوانانی چون من و تو با افکارشان بر این پایه ها می اندازند در خلوت می ترسند.
___________________________________
چندي پيش سندي از مذاكره پشت پرده پرشت مسئول ميز ايران در وزارت خارجه آمريكا و بروس لينگن آخرين كاردار سفارت ايالات متحده با مرحوم دكتر بهشتي منتشر شد . سندي كه حاكي از يك گفتگوي بدون تشنج بود كه ظاهرا و بر اساس سخنان اخير بروس لينگن در مصاحبه با شهروند امروز (شماره51) موجبات اميدواري آمريكايي ها را از برقرار روابط مطمئن با دولت انقلابي ايران نشان ميدهد
اما درمصاحبه مذكور موردي ديگر در ارتباط با اين مذاكره فاش شد . در صفحه 76 شماره 51 شهروند امروز كه مصاحبه با آقاي لينگن توسط شهروند امروز است آقاي لينگن ميگويد :(( ... تا حد زيادي اميدوار بوديم كه چهره هاي حاضر در جلسه كه آقاي بهشتي در صدر آنها قرار داشت اهداف ايالات متحده را درك كرده اند.))
اگر به صحت ترجمه آقاي مقدم اعتماد كنيم از اين جملات متوجه ميشويم كه در آن روز و در آن جلسه خاص فقط آقاي بهشتي از سوي حكومت انقلابي ايران روبروي شخصيت آمريكايي ننشسته بود . بلكه ديگراني نيز بودند كه در آن جلسه مذاكره حاضر بودند و قطعا از ياران حزب جمهوري دكتر بهشتي هم بودند . چون اگر كسي از دولت موقتيها يا نهضتي ها بود قطعا اين مذاكرات زودتر از اينها فاش ميشد . چه يكي از اتهامات دولت موقت مذاكره با امريكايي ها بود
چه كسان ديگري با دكتر بهشتي در ان جلسه بودند ؟ مركزيت حزب جمهوري و بزرگان آن را ميتوان در آقايان بهشتي ،‌ خامنه اي ، باهنر ،‌ هاشمي و موسوي اردبيلي جستجو كرد . آيا آقايان نامبرده به جز مرحوم باهنر در جلسه مذكور بودند ؟ آيا ايشان از مذاكره با هيئت امريكايي با خبر بودند ؟ در قبال اين مذاكرات موضع گيريهاي ايشان چه بود ؟
اين سوالي است كه آقايان امروز و پس از 30 سال براي ثبت در تاريخ حافظه ملت ايران ميبايستي پاسخگو باشند
________________________________
ميخواهند به دختر مردم تجاوز كنند . اعتراض ميكند . بازداشتش ميكند . اين يعني عدالت در نظام مدعي عدالت
آقاي احمدي نژاد گفته اند كه ايشان را ميخواستند بربايند . آنهم در آستانه سوم تير اما
خدا به دادشان برسد و صبر و طاقتشان دهد
شاگردان آقای مطهری امروز به نقد شریعتی نشسته اند . اما آقای تقی رحمانی سوالی را طرح کرده است

___________________________

مبارك است . سپنتا وبلاگ مرا فيلتر كرده . بقيه را هنوز نميدانم . بايد پرسيد به كدامين گناه ؟ فيلتر كردن يك وبلاگ قتل اين فضاي مجازي است ؟ باي ذنب ؟
اگر ببينم خيلي ها فيلتر كرده اند آدرس را عوض ميكنم و اعلام ميدارم . خدايي خيلي زور دارد وبلاگ خودت را با فيلتر شكن ببيني . خيلي به خدا
حسبنا الله و نعم الوكيل . نعم المولي و نعم النصير

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Thursday, June 19, 2008

يك روز مگو و يك سخن

))نتيجه بحث و جدل كه در مجلس در 30 خرداد به راي گذاشته شد ،‌هماني بود كه از قبل انتظار ميرفت . نيروهاي طرفدار بني صدر تصميم به فراخواني حاميان خود براي اجتماع خياباني گرفتند و اين عمل براي خنثي سازي اعمال و نيروهاي ((حزب جمهوري)) صورت گرفت. بيست گروه كوچك و بزرگ اقدام به اين كار كردند كه در كنار اينان سازمان ((مجاهدين خلق)) ،‌((فدائيان خلق)) (اقليت) ،‌طرفداران كمونيست ((حزب دموكرات كردستان)) و ((كومله)) نيز در اين حركت شركت كردند . در حالي كه مجلس در مورد رئيس جمهور به بحث و منازعه نشسته بود ،‌اين گروهها 200 هزار نفر را به خيابانهاي مركز شهر تهران آورده بودند . سپاه پاسداران با اين جمعيت شروع به مقابله كرد . جنگ تن به تن سختي بين طرفين رخ داد . 30 نفر كه 14 نفر آنها از نيروهاي سپاه بودند كشته شدند و بيش از 200 نفر مجروح شدند . اخبار آن روزها از آشوب در شهرهاي قم ،‌تبريز ،‌ شيراز ،‌ اهواز و بندرعباس خبر ميداد . در مجموع 150 نفر كشته شدند. روز بعد مجلس بني صدر را از سمت خود با 177 راي موافق در مقابل يك راي مخالف و 12 غايب بركنار كرد و چند ساعت بعد نيز فرمان دستگيري و توقيف هركسي كه اقدامات تحريك آميز عليه اين راي كند ،‌صادر شد . به محض اين كه مصوبه مجلس توسط سخنگوي آن ،‌هاشمي رفسنجاني به امام رسيد ،‌ ايشان هم بني صدر را از قدرت عزل كردند . ((
}صفحات 261 و 262 كتاب ايران در حكومت روحانيون نوشته ديليپ هيرو به ترجمه محمد جواد يعقوبي دارابي ناشر : نشر باز 1386{
آنچه در بالا خوانديد روايتي از يك روز مگوست . روزي كه حتي اوردن اسمش ظاهرا اين روزها جرم است . 30 خرداد 60 روزي تاثيرگذار و مبدا تحولاتي در تاريخ ايران و بطور اخص دهه 60 بود .
سخنم اين است كه اين روز با تمام خصوصياتش بدون پيش قضاوت بايد بارديگر مورد بازخواني قرار گيرد . ممكن است دوستاني مدعي شوند طرح چنين روزي و تحولات چنين رخدادي ممكن به نفع يك گروه يا فرقه خاص تمام شد . اما معتقدم و بر اين امر مصر كه اين روز نيز مانند تمامي روزها و تواريخ تاثير گذار در تاريخ پرفراز و نشيب صده اخير ايران بايد به دقت مورد مطالعه قرار گيرد . قرار بر مقصر يابي و يا اشاره انگشت سبابه به سوي شخص يا اشخاصي نيست كه البته اين هم امري است كه بايد در گام اول صورت پذيرد و مقصر يا مقصران اين رويداد به مردمان معرفي شوند . اما قرار بر اين است كه بررسي كنيم چه شد كه چنين شد ؟ چه شد كه تنها 3 سال پس از پيروزي انقلاب گروههايي كه در ابتدا در كنار يكديگر و همرزم بودند و حتي هم فكر و دين و ايدئولو‍ژي اينگونه در نزاعي خونين در مقابل هم ايستادند ؟ مهندس ميثمي عزيز و ياران گرامي اش در چشم انداز ايران چندين شماره است كه به بازخواني اين رويداد پرداخته اند . اما آيا دست براي زدن همه سخنان باز است ؟ و چرا ديگر كسي به اين آوردگاه وارد نميشود ؟ چرا ايي كه جوابش را بايد اهل فن پاسخ گويند .
تاريخ ديروز درس آينده ماست . بايد در اين درسها و تجربيات دقيق شد تا جوابهايي يافت كاربردي و راهبردي براي امروزو فرداي ايران زمين . پاسخهايي كه اين بار با درس گرفتن از گذشته اند و چراغ راه امروز و آينده ايران .
اما كتاب بالا كه بخشهايي در باب 30 خرداد از آن در بالا آمده كتابي است با عنوان لاتين Iran under the Ayatollahs. كتابي از Dilip Hiro كه به سال 1984 و بر اساس آنچه در رسانه هاي برون مرز در 5 ساله اول پس از انقلاب به رشته تحرير در آمده نوشته شده است . اما شايد اينجا سوالي مناسب باشد ؟چرا امروز پس از 30 سال از پيروزي انقلاب هنوز كتابي در باب تاريخ پس از پيروز انقلاب نداريم ؟ چرا هر چه تاريخ هست و در دسترسمان به سال 57 كه ميرسد متوقف ميشد و ديگر جلوتر نميآيد ؟ آيا بهتر و عقلاني تر نيست امروز و پس از 30 سال آزادانه به محققانمان فرصت دهيم به بررسي دقيق اين 30 ساله بپردازند و فرازهاي مهم تاريخي آن را زير تلسكوپ ديد نقاد و ريز بين خود گذاشته با نقد اين تحربه چراغي را فرا راه آينده ملت مان روشن كنند ؟
تاريخ درس است براي انسانها . خودمان درس بگيريم نه اينكه تاريخ به ما درس بدهد كه هزينه درس خود تاريخ خواسته تاريخ بس گران خواهد بود .



_________________________
وقتي قدم بر ميداشت مردانگي بود كه در برابرش تعظيم ميكرد . نماد مقاومت و ايثار بود . مردي كه در امريكا و اروپا بينانگذار نهضت آزادي برون مرز شد . در لبنان همراه با سيدنا الامام موسي صدر حركت المحرومين و جنبش امل (افواج المقاومه اللبنانيه) را راه اندازي كرد و در ايران وزير دفاع شد و بنيانگذار ستاد جنگهاي نامنظم و سردار سوسنگرد و بعد شهيد دهلاويه
چه مردي كه ميگفت قلب را شايسته تر ان به هفت شمشير عشق در خون و گلو را بايسته تر ان كه زيبا ترين نامها را بگويد
يا چمران به خير كه امروز بسياري فرسنگها دور از مرام او به نام او نان ميخورند . كساني كه اگر امروز چمران بود ايشان از خود نميدانست . چمران از تحريف شدگان سي ساله جمهوري اسلامي است . كاش دستي بيايد و اين غبار از چهره اين مرد كبير كه مصدق را بزرگ ميدانست و با علي شريعتي همراه و دوست و هم نفس بود بزدايد
كاش
____________________________
هنوز شريعتي ، حنيف ، طالقاني و نخشب و چمران و امام موسي صدر براي من يگانگاني اند كه راه را بايد از ايشان پرسيد . چه مدعيان نفي ايدئولوژي و معاندان با اين مردان مسئول كه با جامعه مسئول و متعهد سر و كار داشتند بخواهند و چه نخواهند . سخني از شريعتي مرا آزار نميدهد . شريعتي و انديشه هنوز براي من چراغ راه است

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Saturday, June 14, 2008

هنوز به شریعتی محتاجیم - نقدی بر عنوان مراسم سالگرد دکتر

به مناسبت سی و یكمین سالگرد شهادت دكترعلی شریعتی برگزار می‌شود;
سمینار زن و شریعتی
حسینیه ارشاد
چهارشنبه 29 خرداد 1387- ساعت 17 الی 20
بنیاد فرهنگی دكتر علی شریعتی
دفتر پژوهش‌های فرهنگی دكتر شریعتی


زمانی که به نام شریعتی ، تصویر او کلام او میرسم نمیدانم چرا پاهایم میلرزد . هنوز که هنوز است 31 سال پس از شهادتش نسلی را میتواند و توانایی دارد متحول کند و دیگرگونه سازد

شریعتی وجدان بیدار جامعه ای بود که با گذار از اندیشه صفوی به دنبال احیای اندیشه ناب علوی بود . جامعه ای که دریافته بود باید به نوگرایی در دریافتهای دینی اش دست زند و دست ملاء و ملا و مترف که اربابان زر و زوز و تزویرند را از ساحت اجتماعی کوتاه کند . او به دنبال نفی سنت نبود . همانطور که نفی مدرنیته را نیز بر نمیتابید . بلکه تلاشش برای احیا و ایجاد مدرنیته ای بومی بود که بر پایه سنت بنا شده باشد . او سنت پالایش شده از خرافات ضد بشری را اصلی میدانست که مدرنیته بودمی مورد نظرش باید بر مبنای این سنت پالایش شده بنا شود .

شریعتی پروژه اساسی خود را پروتستانتیزم اسلامی میدانست . اما برای هم پروتستانتیزم و هم اسلام تعریفی غیر از آنچه مبلغان رسمی میگویند قائل بود . اسلام را توحید محور میدانست تمامی اصول دینی خود را در طرح هندسی مکتبش بر اصل اساسی ضد طاغوت و استبداد توحید بنا میکرد . تضاد اساسی شریعتی با استبداد و استعمار و استحمار بود و پروژه رهاییش مشعل راهی به نام عرفان ، برابری و آزادی . نقشه راه شریعتی برای نیل به جامعه ایده آلش که ایده ال انسان در تمامی ادوار تاریخ بوده است دگردیسی فرهنگی و انقلاب در فرهنگ جامعه ایرانی بود (انقلاب به معنای دگرگونی نه انقلاب سیاسی) و با اعتقاد راستین به آیه شریفه ان الله ما یغیروا بقوم حتی بغیروا ما بانفسهم برای نغییر در ماهیت وضعیت مسلمین و ایرانیان و انسانهای جهان سوم مورد ظلم ابتدا تلاش به ساخت جامعه فرهنگی جدیدی میکند .
اما شریعتی مصادره شد . تلاش سیستم سرمایه داری دولتی دهه شصت به نام شریعتی تمام شد . شریعتی که به دنبال سوسیال دموکراسی دینی بود و این میراث را از نخشب فقید دوران حزب مردم ایران به همراه داشت وجه المصالحه دولت فقه محوران دولتی دهه شصت شد . شاگردان همراه شریعتی و میراث داران اندیشه اش هم رحل اقامت در زندان گزیدند . علیجانی ، رحمانی ، ملکی ، قاسمی و بسیاری دیگر به اتهامهای مختلف به زندان رفتند . بماند . داستان هم اندیشان با شریعتی در روزگار دهه شصت یکی داستان پر آب چشم است

اما در دهه هفتاد ناگهان شریعتی تبدیل به مقصر اصلی تمامی تندرویهای دهه اول پس از انقلاب شد . کیانیان که دیروز بنیانگذار و از مسئولین انقلاب فرهنگی بودند و در سپاه و نهادهای انقلابی دولت انقلابی به رهبری آقای خمینی بودند و در دفتر تحکیم دهه شصت در واقع ارگان دانشجویی حاکمیت بودند به منتقدان حاکمیت تبدیل شدند و تمامی تقصیرها را ناجوانمردانه به گردن شریعتی انداختند
دهه هشتاد نیز این سنت تا امروز ادامه دارد . اما
اما سال گذشته سمیناری دو روزه چهره دیگری از شریعتی نشان داد . چهره ای که سنت گرایان ضد شریعتی و میراث داران ولایتی های ضد شریعتی که روزگاری کاسبیشان توهین به شریعتی بود از سویی و لیبرال های مسلمان امروز که همان بنیانگذاران وزارت اطلاعات و تندروآن دیروز اند نمیخواستند از شریعتی به نمایش درآید . چهره ای که نشان داد امروز هم به شریعتی نیاز هست بیش از همه وقت .
در این باب باید به تفصیل سخن گفت و دلم نیامد تا این حد اجمال از آنچه بر شریعتی و میراث او ناجوامردانه رفته سخن نگویم
اما امسال در 31 امین سالگرد شریعتی شهید در ارشاد همیشه یادگار در 29 خرداد سمیناری در شرف انجام است . عنوانش زن و شریعتی
تصورم این است که در این روزگار باید به بازسازی اندیشه شریعتی بر مبنای اندیشه توحیدی او همت گمارد . قبول که امروز یکی از اصلی ترین مسائل جامعه ما و یکی از جدی ترین جنبشهای اجتماعی ما مسئله زنان و حقوق ایشان و جنبش زنان است . اما سوال اصلی اینجاست . آیا مسئله زنان و ظلمی که بر ایشان میرود امری اصیل است یا عرض اموری دیگر ؟ به واقع مسئله و مشکل ظلم بر زنان ایران و اقامه نشدن حق ایشان آنقدر اصالت دارد که ما سالگردی را بعید نیست سال آینده بتوانیم برگزار کنیم به این مسئله بگذرانیم ؟ آیا نمیشد در 22 خرداد امسال در سالگرد اوج گیری دوباره جنبش زنان ایران پس از سالها چنین سمیناری را ترتیب داد . آیا ایام شهادت اسوه زن ایده آل و نماد انسان انقلابی و زن مسلمان که به واقع سیده رجال و نساء عالمین است یعنی حضرت زهرا نمیتوانست محملی برای پرداختن به این موضوع باشد ؟
در 2 تیرماه امسال نیز وعده برگزاری سمیناری با عنوان زن و نواندیشی دینی داده شده است . اینهم محملی بسیار خوب و قابل تقدیر است تا بتوان مسله زنان را طرح کرد و به راه کارهایی مورد قبول رسید .
اما سالگرد شریعتی از جنس دیگری است . سالگرد شریعتی به اعتقاد این حقیر در ابتدا مراسمی به یاد شریعتی است . چراغی به یاد شریعتی که جماعتی به دنبال فراموشیش هستند را زنده نگه دارد . اگر هم قصد بررسی مطلبی در راستای اندیشه او هست به نظرم باید و میبایست پروژه اصلی و اساسی شریعتی طرح و تحلیل شود . پروژه نوگرایی شریعتی بازسازی دینی او و باز تولید اندیشه ها بر اساس اصول شریعتی فکر میکنم امروز مناسب ترین کار باشد . امروز بیش از سی سال از شریعتی میگذرد . هنوز مثلث سه گانه مورد حمله شریعتی بر جان و جهان ما سایه افکن است و حضورش را حفظ کرده است . فکر میکنم به جای پرداختن به مسئله ای عرضی یعنی مسئله زنان به اصل مشکلات ما بر مبنای اندیشه مترقی شریعتی و بطور کلی چپ دینی (بر اساس اندیشه های افرادی چون شریعتی ، نخشب ، طالقانی ، حنیف نژاد و ...) بپردازیم .
مسئله زنان و عدم احقاق حقشان محصول جهل اجتماعی از سویی و صلب حاکمیت از سویی دیگر است . نه جامعه ایستا به حرکت درمیآید که عرفش گامی به پیش بنهد و نه حاکمیت به دنبال تغییر است . حاکمیت ما محافظه کارانه پاسدار آنچه هست میباشد نه پاسدار آنچه باید باشد . بر ماست که با اصل گرفتن لزوم این تغییر ساخت فرهنگی و اجتماعیمان سوال چگونگی را راه حلمان را اندیشه شریعتی و آن شجره طیبه ای که عرض شد جستجو کنیم .

فکر میکنم و مصرانه بر این سخن ایستاده ام که در این گاه حساس و در سالگرد شهادت شریعتی باید بر پروژه فکری و فرهنگی او نگاهی دوباره انداخت و نقاط ماندنی و ثوابت اندیشه او استخراج شود . امروز پس از 30 سال آنچه برای ما راهگشاست ، محکمات شریعتی است . باید این محکمات و اصول و مبانی از اندیشه وسیع و دریایی شریعتی استخراج شود . فکر میکنم عمل صالح در برخورد با شریعتی این باید نه پرداختن به مسئله ای عرضی مانند مسئله زنان .
باز عرض میکنم که من منکر تضییع حقوق زنان و مسئله بودن مشکل این نیم جامعه نیستم . اما میاندیشم که اصل مشکل زیر بنایی تر از این سخن است و در سالگرد شریعتی باید زیر بنایی تر به مسئله نگریست
با احترامات فراوان به عزیزان بنیادفرهنگی و دفتر پژوهشهای دکتر شریعتی که حقداران ما هستند در این وانفسای ممنوعیت اندیشه

لينك مطلب بالا در پايگاه اطلاعاتي نيروهاي ملي مذهبي ايران
لينك مطلب بالا در گويا نيوز

هفته نامه ای و یاد شریعتی
سوسن شریعتی از پدر میگوید


_________________________

شهدای خرداد هنوز مشعل راه اند . یادشان گرامی

یاد شهید مجاهد رضا رضایی به خیر

به یاد مردان همیشه مرد موتلفه اسلامی . یاد شهدای موتلفه گرامی

___________________________
سردار عزيز آقاي زارعي با 50 ميليون تومان وثيقه آزاد شد . وثيقه بنده 80 ميليون بود و بقيه دوستان ما 100 و 150 و همينطور به بالا . انصافا گناه كداممان بيشتر بود ؟ اتهام كداممان سبكتر بود ؟ ما يا سردار زارعي ؟
روايت ۲۲ خرداد ۸۷: زنان اجازه ورود به کوه و پياده روی را هم نيافتند، ترانه بنی يعقوب، کانون زنان ايرانی
مرگ در بازداشتگاه امنیتی تبریز
____________________________
خدا رحم کرد که خبر بازداشت و آزادیش را یکجا خواندم . خدا رحم کرد . کاش دیگر کسی زندان نرود
______________________
يك نكته : با عرض معذرت از دوستان فعلا به دليل خرابي گوشي موبايل بنده قطع ميباشد . گوشي فعلا تعميرگاهه.دوستان خدايي نگران نشن . مخلص همه عزيزان . التماس دعا
******** مشكل تلفن حل شد . موبايل آن لاينه

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Wednesday, June 11, 2008

جنبش زنان - 22 خرداد و يك نقد

برخي روزها گاهي توسط حكومتها ماندگار ميشود . روزهايي كه يا سركوب ميكند و يا امتياز ميدهد و تحولي عظيم در آن روي مينماياند . روزهايي مانند دوم خرداد با تحول عظيمش ، 18 تير با سركوب دلخراشش و 22 خرداد .
روز 22 خرداد 1385 در ميدان هفت تير اتفاقي روي داد كه تعجب همگان را بر انگيخت . تجمعي مسالمت آميز كه توسط فعالين حقوق زنان در ايران سازماندهي شده بود به شديدترين وجه ممكنه توسط نيروي انتظامي به خشونت كشيده شد و تعداد زيادي از فعالين حوزه حقوق زنان در ايران بازداشت شدند .
اما نكته به همينجا ختم نميشود . برخورد و بازداشت و زندان در ايران مدتهاست كه با امري عادي بدل شده است . چه هر بار كه مجموعه هاي دانشجويي يا فرهنگي يا فعالين حقوقي در جايي تجمعي بر گزار ميكنند ، اين تجمع توسط حاكميت تحمل نشده و با آن برخورد ميشود . حال اين برخورد ميتواند از جنس برخورد آرام و با طمانينه در اعتراض به ماجراي سد سيوند روبروي ميراث باشد يا برخورد خشن و خون بار در كوي خونين دانشگاه تهران در سال 87 . به هر حال با هر كيفيت برخورد در اصل برخورد نميتوان خللي وارد كرد .
اما 22 خرداد از سويي امتيازي بر ديگر اين برخورد ها و جدالها دارد . در 22 خرداد فعالين حقوق زنان كه براي برابري حقوق زنان مبارزه ميكردند توسط زنان نيروي انتظامي مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و بازداشت شدند . اين روز سرآغازي بر حضور همه جانبه پليس زن در جامعه بود كه اتفاقا در مواردي وارد عمل ميشد كه مسئله اساسي تجمع مورد هجوم دفاع از آزاديهاي زنان بود . به عنوان مثال در 8 مارس يا همان 17 اسفند 1385 نيز اين زنان پليس بودند كه به عنوان بازوي اصلي اجرايي در پروژه برخورد وارد ميدان ميشدند . يا در طرح هاي امنيت اجتماعي آقايان نيروي انتظامي وظيفه اصلي به قول خودشان تذكر و بعد برخورد و بازداشت به عهده زنان پليس گذاشته شده است .
خب ! سوالي اساسي اينجا پيش ميآيد ! مگر تمام اين درگيري ها و فداكاريهاي فعالين براي برابري حقوق زنان و درواقع خارج كردن زن ايراني از موضع ضعف به سوي موضع قدرت در برابر جامعه مردانه ايران نيست ؟ اگر اينطور است اين فعاليت قطع به يقين به سود زنان نيروي انتظامي يا زنان پليس يا هر زن متقدم يا متجدد ايراني نيز خواهد بود . هيچ عقل سليمي نميگويد در برابر حركتي بايست و با آن برخورد كن كه به نفع خود توست . با اين تفاصيل بايد اين زنان به حمايت زنان و دختران تجمع كننده و مبارز براي آزادي زنان ميپرداختند ،‌نه اينكه در برابر آنها موضع بگيرند و به ضرب و شتم ايشان بپردازند !
در واقع سوال را شايد اينگونه بهتر بتوان پرسيد كه آيا اساسا صدا و نداي خواست زنان فعال و مبارز اين حوزه به گوش اين قشر كه عموما هم از طبقات مذهبي سنتي جامعه ايراني هستند رسيده يا خير ؟ اصولا مخاطب اصلي اين عزيزان و بزرگواران فعال حوزه زنان كه مسلما زحمات و مبارزات خستگي ناپذيرشان براي برابري حقوقي زنان و مردان در ايران بر كسي پوشيده نيست اين طبقه و قشر بوده است كه حال متوقع باشيم كه اين طبقه نيز مانند متجددين جامعه ايراني يا كساني كه كمتر شرعيات ديني را در عمل اجتماعي و زندگي شخصي و جمعي خود عمل ميكنند به اين خواست به حق همراه شوند ؟
با احترام و تعظيم خدمت عزيزان مبارز در حوزه زنان ، دوستان عزيز و كمپين يك ميليون امضا و ديگر مبارزان اين حوزه اين حقير بعيد ميدانم كار جدي روي اين طبقه از مردمان جامعه ايراني صورت پذيرفته باشد . در واقع متاسفانه اين تحركات و مبارزان رهايي بخشانه براي زنان ايران در فاز تبليغي و كار فكري و كار توضيح اجتماعي مبتلا به نوعي غيربومي گري در جامعه ايراني با خصوصيات خاص آن است .
جامعه ايران يك جامعه مذهبي است . اين از تاريخ هزاران ساله ايران به راحتي و سهولت قابل برداشت است . مذهب هم براي جامعه ايراني به بخشي از سنت و هويت وجودي تبديل شده كه در حال حاضر گسست از آن تقريبا غير ممكن به نظر ميرسد . (البته بنده به چنين گسستي اعتقاد ندارم . اين را براي معتقدين به لزوم اين گپ فرهنگي گفتم.) اصولا اين سنت ديني در جان و جهان ايرانيان رسوخ كرده است . فعلا هم چه بخواهيم و چه نخواهيم رهايي ا زاين هژموني سنت ديني بر انديشه و ضمير ايراني به اين راحتي ها و زودي ها ممكن نيست .
فعالين اين حوزه دو راه پيش رو دارند . يا به عقيده من با همين روال موجود ادامه دهند و تنها با توسل به چند فتوا و اظهار نظر از آقايان جناتي و موسوي بجنوردي و مانند اينها تنها به دنبال جوابي براي كساني باشند كه به لحاظ ديني به عمل ايشان منتقد يا معترض اند و در مورد بقيه آدمهاي هدف همان روال تاكيد بر حقوق بشر و آزاديها رابكار ببرند كه نتيجه اش همين ميشود كه هست . اقشار ديندار و مذهبي جامعه ايران كه عددي بالاي 90 درصد اين جامعه را تشكيل ميدهند به مولد اصلي نيرويي تبديل ميشوند كه به سركوب جنبش زنان بپردازند . آنهم با توجيه حاكميتي اينكه اينها ضد دين هستند و قس عليهذا . و همين موجب توجبه تئوريك و عملي همان زناني ميشود كه در 22 خرداد در ميدان هفت تير فرزندان عزيز ايران را به زير باد كتك و مشت و لگد گرفتند.
يا با پيوند بيشتر با مجموعه هاي دين مدار و مجبور كردن متفكرين ديني اعم از روشنفكر و روحاني هم پشتوانه حمايتي طبقه واقعا موجود روحانيت را حداقل در يك افراد محدود ايجاد كنند و هم با يافتن پاسخهايي در برابر پرسشهاي جامعه سنتي ايراني و ارتباط بيشتر با طبقات سنتي مذهبي ايراني به آگاه شدن اين جامعه و بالا رفتن سطح فرهنگي عمومي و نتيجتا ترقي عرف فرهنگي جامعه ايراني بخصوص در مورد مسئله زنان عمل كنند . امروز نيروهايي مانند حضرات آقايان منتظري و صانعي با ارتقاي حقوق اوليه ديني از سطح مومن به انسان و همچنين احكامي نو در زمينه زنان به نيروهايي پيشگاه تبديل شده است . همچنين روشنفكراني مانند آقاي عليجاني با طرح بحثهايي در باب زن در اديان مقدس و تاكيد بر دو صدايي بودن اديان شرقي و ابراهيمي گامهايي بسيار موثر در حوزه انديشه در اين راه برداشته اند . چه اشكالي دارد اگر مبارزين حقوق زنان در حوزه تخصصي خود يعني مسئله زنان به اين تلاشهاي ديني و بومي هم وقعي بنهد و با تعريف كار توضيح هاي اجتماعي مشخص با استفاده از اين انديشه ها و نشر آنها به ديالوگ با جامعه بپردازند ؟ به نظر ميرسد اينگونه جامعه حتي سنتي مذهبي ايراني رويي خوشتر به جنبش رهايي زنان در ايران از خود نشان خواهد داد .امري كه دقيقا موجب نو شدن عرف سنتي جامعه ايراني را فراهم ميآورد . يادمان نرود مدرنيته ادامه سنت است نه تقطيع شده از سنت .
اما به چه دليل روي عرف تاكيد كرده و ميكنم .
قوانين هر جامعه اي متاثر از عرف آن جامعه است . في الواقع اين عرف جامعه ايراني است و امور مورد تائيد آن است كه در چهارچوب قوانين به اموري لازم الاجرا تبديل ميشود . با توجه به اينكه هدف اساسي فعالين حقوق زنان تغيير قوانين به سود زنان است و در واقع رفع ظلم حاكميتي به زن در جامعه ميباشد با تقويت و به روز رساني عرف جامعه ميتوان ابزار فشار بسيار قوي و موثري را براي تغيير قوانين بر روي حاكميت ايجاد كرد . حاكميت ميتواند 100 يا 200 يا حتي هزار فعال را از رده خارج كند و به زندان يا انفعال بيافكند . اما وقتي با كار توضيح موثر و بومي و منطبق با شرايط اجتماعي ايران افكار عمومي طبقه مختلف مردم را با اين مبارزات همراه ميشود ديگر براي حكومتها برخورد چكشي به اين ميزان ساده نخواهد بود .
من منكر ظلم شديد رسانه اي و عدم مجوز رسمي و قانوني عمل و كار توضيح اجتماعي از سوي حاكميت نميشوم . اما معقدم با قدري اول غير سياسي شدن اين حركت اجتماعي (كه حاكميت حداقل به ترس از تغيير بنيادين سياسي نيافتد) و دوم بومي شدن و پيوند خوردن با خصوصيات زير بنايي جامعه ايران ميتوان خروجي بسيار بهتر از اين داشت و از اين حد برخورد غير انساني حاكميت هم تا حدودي مصون ماند . كاش روزي برسد كه زماني كه يك فعال حوزه زنان از مبارزين كمپيني يا ديگران حكمي شش ماهه و يا يك ساله (مثل امير يعقوبعلي عزيز) ميگيرد اين زنان ايراني و حتي زنان نيروي انتظامي باشند كه اين امر را تحمل نكنند و به آن معترض شوند . اين مسئله يك آرزو نيست . اگر جامعه ايران و خصوصيات آن به خوبي شناخته و روشي درست براي فعاليت در اين جامعه اتخاذ شود .
جامعه ايران سر درهواي مدرنيته دارد و پاي در سنت . با سر فكر ميكند اما با پا راه ميرود . يك جنبش اجتماعي مانند جنبش زنان همانقدر كه به سر جامعه نياز دارد براي انديشه و غناي فكري با پاي او هم براي راه رفتن و عمل كرد نيازمند است .
به شخصه معتقدم برابري حقوق زنان و مردان امري انساني و ديني است و بايد براي نيل به آن به عنوان يك وظيفه انساني تلاش كرد و اما چگونه ؟ اين چگونگي است كه انگيزه نوشتن اين چند خط شد
____________________________
________________________
تنها ميتوانم بگويم خدا را شكر . اخر نميدانم در كجاي دنيا كودكي كه مرتكب جرمي حتي قتل ميشود را اعدام ميكنند ؟ بهنود شجاعي و محمد فدايي فعلااز اعدام رهيدند . كاش خانواده هاي مقتولين رضايت بدهند . عزيزان ! پدر و مادر داغدار فرزند ! خون را با خون نميشويند . آيا راضي هستيد كه خانوده اي را مانند خودتان داغدار كنيد ؟
حاكمان ! بر مبناي كدام حكم شرعي كودكان را ميكشيد ؟ به خدا انسانيت هم خوب چيزي است
كاش ديگر هيچ كودكي اعدام نشود
*****اما متاسفانه محمد حسن زاده اهل تهران نبود
___________________________
عباس پاليزدار افشاگر بازداشت شد . به اتهام اقدام بر عليه امنيت ملي

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Saturday, June 7, 2008

بازی مقدسین - سخن از عزیزان

راستش را بخواهید من خیلی اهل بازی نیستم . اصولا سعی میکنم خواننده باشم تا گوینده در این بازیها . اما باتوجه به زیبایی این بازی بنده نیز اومدم . بگیر منو اومدم مشتی ! عرض شود که (اینو با لهجه دوستی عزیز بخوانید) این بازی رو حضرت توکا راه انداختن . ظاهرا ایشون هم جزو مقدسات تشریف دارن . حالا مقدسات با تعریف کی خدا عالمه . ولی خوب ! تو این بلبشوی هژمونی مداحین و منبری های عموما بی سواد (ویژن نقد از دیدگاه دکتر شریعتیه . آقایون واسه زندان کردن برن سراغ دکتر) خب احتمالا با یه بساط اساسی مواجهیم . به هر حال با هرگونه بازی با مقدسات مخالفم . اینو جدی میگم . و اما بعد تا جایی که من آمار دارم دو تا عزیز دل منو به این بازی دعوت کردن . حضرات عزیزان میرای گرامی و آفتابگردان عاشق جیگر ! خب مام اومدیم . تکرار میکنم بیگیر منو ! اما (با لهجه هموطنان آذری) از کی بگم اول از دعوت کنندگان شروع میکنم تا دیگه منبر این مدلی دست من ندن . خودتون خواستین . از ما گفتن

اما بانوی همیشه نگران (دلم نیومد بگم گریان !) میرای عزیزمان . يه آدم صبور صبوره صبور . عزیزی که با کشف اون یه خواهر گل و بامرام پیدا کردم . یه پای اساسیه اصلاح طلبا . مشاركتیا باید به وجودش تو مجموعه حزب افتخار کنن . پاش بیافته یه تنه یه حزبه . یه گردانه . یه رسانه کامل با فعالیت . یه خبرنگار همیشه کوشا . خدایی کارش درسته. من شرمنده ام که تو دوران بازداشتم موجب شدم اشک تو چشاش بیاد . شرمنده آبجی

اما این رفیق شفیق قشنگ ما آق آفتابگردان عاشق (اگر فکر کردین اسمشو میگم کور خوندین . برین تو بلاگش خودتون ببینین خوب !) . باحاله آقا نافرم . اخیرا یه کشف کرده در حد تیم ملی که بعدا میگم . بامرام و صبور و به جاش یه لیدر در حد و قامت یه لیدر . خدا لعنت کنه اون پدر سوخته هایی رو که اونجوری باهاش کردن . ولی خدایی مرد مومن ! یه نمه با دین مهربون تر باش خوب عزیزم ؟ اما یه رفیقه تو روزای سخت . چاکریم دادا اما بعد بریم سراغ باقیه برو بچ همینجا بگم این ترتیب ربطی به علاقه من به بچه ها نداره . بعدا

کسی شاکی نشه . گفته باشم در ضمن اگر بخوام همه رو بگم هزار تا پست باید برم . پس وجدانا بعدا کسی از من شاکی نشه . چاکریم .

در مورد دوستانی هم که احیانا شاکی میشن عرض کنم . من غلط(توفارسی معادل زیاد داره) کردم (خوردم) . خوبه ؟

اما عبور از راه بی نقشه . برادر عزیز ما که یه بار ناخناشون شیکستم شاکی شد اساسی . بابا همون غلط و اینا . ولی یه بچه گله که درکش از اندیشه دینی اخیرا واقعا عالی شده . شاید قبلا من باهاش و با نوشته هاش عجین نبودم . ولی اینم جزو کشفیات اخیرمه . باید روش کار کرد . کاش به اندازه اون از خدا درک داشتم

شیخنا بهزاد مهرانی حفظه الله . یه لیبرال دموکرت مسلمان باحال و با مرام . کم نمیذاره . ثابت کرده . باوجود اختلاف عقیده ای که با هاش دارم از خواندن نوشته هاش لذت میبرم و با بودن با خودش عشق میکنم . خدایی مرده . مرد . خوشبحال فردوسی که بهزاد توش داره کار میکنه . خوش آقا

پروانه خانم وحیدمنش عزیز . یه کوه احساس و اندیشه . یه روایت گر عالی و یه اندیشه ورز منصف . هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

مسافر عزیزمان . عطیه عزیز . کوه معرفت و انسانیت . جدی شرمنده شم . یه مسلمون نو اندیش که فخر مذهبی های بلاگستانه . چاکریم خواهر و شرمنده

پرگاس عزیز ! آیدای بزرگمان . یه بزرگتر که سایه اش بالای سر ماست . کاش بنویسه . کاش ما رو از قلم زیباش محروم نکنه . نمیدونم چرا ولی یه احترام عمیق و عجیبی براش قائلم . از اون آدماست که جدا باید به احترامش کلاه از سر برداشت . ارادتمند آیدای عزیزمان . راستی ذکر زنده باد کمپین فراموش نشه . زنده باد کمپین

ای مصیبت هی ! اشکان خان منفرد . متخصص رفتن رو اعصاب مذهبی جماعت . یه پسر گل و با معرفت که نمیدونم این مذهبیای منتقد حاکمیت چه هیزم تری بهش فرختن . بابا ما ناقد اندیشه سنتی حاکمیم . به خدا فهم ما از دیانت به این فهم سنتی فرق میکنه . اما این حرفا عین روضه حسین کرد شبستریه . اشکان ! یه روز خودم خرخرتو میجوام جیگر

زیدنا امیرهادی خان انواری اعلی الله مقامه . یه بمب خنده . یه پسر گل که هیچ وقت دردشو به روش نمیاره . اين همون كشف آفتابگردان عاشقه كه گفتم . یه روز یه عزیزی به من گفت علی هر وقت زیاد میخندی میفهمم یه مرگیت هست . آی حکایت این شازده پسره . یه مرد که پای اندیشه و قلم وایساده . درود بر هادیه عزیز

بیتا یاری . اینکی متخصص اعتماد به نفسه . یه بار دیدمش ولی استادیه خداییه . بمب اعتماد به نفس . آخ دلم میخواد حالشو بگیرم . زورم نمیرسه . یعنی تا الان نرسیده . آخ نرسد آن روزی استاد . ولی قلمش عالیه . زنده باد . در ضمن شماره موبایل نداره . رسما بی خیال تکنولوژیه . پیدا کردنش هم بر اساس شنیده ها پروژه اساسیه . ولی بازم زنده باد

پرنده خارزار . زنده باد کمپین . اینم از استخون بندیه اصلیه کمپین . مهربان و بزرگوار محبوبه خانم حسین زاده . مخلصیم . بابت استقامتش در راه حقوق حقه زنان باید کلاه از سر برداشت و احترام كرد

یار دبستانی . نوشین جعفری- استاد ترکوندن که البته یه مدت به بهانه درس ظاهرا تعطیل فرمودن . بابا من خداد ترم طول کشید درسم . شماها تعطیل میکنین . نوشین بنویس . حرف گوش کن . چیز دیگه ای هم نمیگم تا بنویسی خب ؟

امپراطور حقوق بشر . مدیار سمیعی نژاد . دو بار اساسی لهم کرد . یه بار به همدستی یه جانوری تو یه جا از روم ردشد . بعدشم بعد نمایشگاه پارسال اسمم رو گذاشت عنصر ناراحت . ولی رفیق خوب و گلی . یه افشاگری ! مجتبی داره زن میگیره . بیدا بیدا مبارک بیدا !!! و لی وبشو بخونید . اساسی توصیه میکنم . در ضمن ایشون دو سالی زندان خوابیدن در دوران بازداشت بلاگرا . از حق دارانن .

نیروانا . ممدوز . محمد حسین مهرزاد . این همون جانوریه که با مجتبی منو ترکوند . وقتی زندان بود دلم واسش اساسی تنگ بود . قدیما بیشتر مینوشت . به قلمت محتاجیم برادر . يه مرد عزيز كه ديدنش آرزو شده برامون .

بانوی عزیز به تماشای آبهای سپید . بانو مریم پارسی گرامی . زنده باد که همچنان پایداری . اینون بخونید . کم مینویسه اما بخونید . بازم ارادتمندیم استاد

ای مصیبت هی ! امید محدث . حذفیات . چی بگم بهت پسر ! قلمش رو دوست دارم . خودشو با تمام قیافه لهش عاشقشم . یه نیگاهی هم به ما بکن فرزند . اينم واسه مشاركتيا نعمتيه . نباشه فكر كنم يه ور حزب خوابيده جان خودم

این بلاگ رو بخونید . حتما . نمیدونم واسه چه شیرمرد یا شیرزنیه ولی بخونید . ناگفته های انقلاب 57 . کاش همه ناگفته ها گفته شود

مرد آوانگارد مشارکت . خوراک کروبی و رفقاش . مرد پاکی که خیلی اذیتش کردن . اسمش توکه زبونمه ها ! آها شیخنا الاستاذ سعید نورمحمدی . هر جاي بخوايد يه مجموعه جديد راه بندازيد تخصصش از آن آقا سعيد خودمانه . سالاريه . چاکریم

در کار گلاب و گل . حکم ازلی این بود . کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد - دو یار همراه . یک زن و شوهر اسطوره ای که اساسی هر دوشون اهل عدم خشونتن . دو تا گل روزگار . ارادتمندیم قربان

مستانه گل . شیخنا احسان . دلم براش تنگ شده . هم خوش قلمه و هم هم خوش قریحه . یادش به خیر

آئین . وقایع اتفاقیه . ابوذر معتمدی . استاد شرق آن لاین . مردی بزرگ با تکلیف مشخص با هستی و روزگار . دلم براش تنگ شده . چی بگم دروغ که نمیتونم بگم . محور و موتور اصلی چارسوق . مدتها شاگردیش رو کردم . اما خب ! ظاهرا شاگرد خوبی نبودم

جناب استاد پدی خان الوندی الممالک امروز فاوا . سابقه بی کار بودندی و این روزها ظاهرا اساسی کار داشتندی . فاوا شدند . دلم برای روزهای نه چندان دور تنگ شده . بخونیدش . از دست ندید

بانو زهرا بهروز آذر عزیز . همسر اون آق پدرامی که بالا گفتم . خدا صبرش بده . یه بمب انرژی . روزگار نسیم یادش به خیر خواهر . حتما قلمش رو بخونید . زنده باد کار آفرین

ملی مذهبی . فرزاد مشیری . خوب مینویسه و درست . اینم از توصیه هامه بخونیدش . ولی کاش به عنوان یه نیروی ملی مذهبی قدری فاز مذهبیش رو زیاد کنه . امروز باید روی مباحث اینچنینی کار کرد . چاکریم برادر نادیده

چی کارت کنم بچه . بابا این وزارتیا رو در آوردی تو . نکن بچه جان . شب سیاه . امیر حسن خان مهرزاد . اخیرا از خاوران قصد تشریف بردن به آزادی رو داشتن و از ایستگاه انقلاب میخواستن رد شن . نکن بچه جان . . بخونینش . یه پسر که اگر یک چهارم بلاگستان و نیروهای فعال ما شور اونو داشتن چه ها که نمیشد . این ملت به شور محتاجه و به شعور

استاد لسان عرب و متخصص اندیشه در قران . مترجم آثار جبران خلیل جبران . دارای چندین تالیف در باب معلم شهید دکتر شریعتی . حیدر شجاعی عزیز . بخونیدش . منکه جزو برنامه همیشگیمه

تا آزادی ! شاگرد احساس مسئولیتشم . کاش فرصت بشه بیشتر در خدمتش باشم

چو ایران نباشد تن من مباد . کیوان عزیز . دوستی که لیاقت باید داشته باشم تا در محضرش باشم . فيض حضورمان بايد بيشتر شود . مخلصیم

sherek . حسام خان عزیز . سیمرغ . این روزا دوباره ایران اومده بود . دلم براش یه ذره شده بود . جیگر منه . ولی بخونیدش . بخونیدش . بخونیدش . اینکه زیاد در موردش نمینویسم چون از میزان عشق من به خودش خبر داره درب و داغون . نفوذیه ما توآمریکا . مشت محکمی است بر دهان استکبار جهانی . ما با ورود حسام رسما به خاک آمریکا تجاوز کردیم

آرمان سرخ . یه پرسپولیسیه چپ داغون . آخه له و لورده . آژان بیا منو بگیره ؟ ولی تحلیلاش خوبه . دلم واسش تنگ شده شازده رو . خدا بهش رحم كنه كار دست خودش نده

ولیمه 57 - بهاره خانم گل . یه نمونه کار و عمل توروزگار بی عملی . فعال حوزه زنان با یه قلم خوب و دوست داشتنی . پاینده باشی بهار جان . شرمنده از ناراحتیات . ارزشش رو نداشتیم . جدی میگم م . زده باد ولیمه عزیز

خواهرزادمه . من داییشم . عین خودمه . اساسی هم کلش بو قرمه سبزی میده . یه شریعتی چی عزیز . یه ذخیره برای آینده جنبش نو اندیشی مذهبی با تلاشی باور نکردنی . چاکریم میثم جان . زنده باد میثم عزیزم

گذر از معنا . رهای گرامی . یه خواهر گل . فنچز (اینو گفتم تا یکی جلو باشم !) . قلم عالی و حس عالیتر . زنده باد . ما از مخلصان ایشانیم . کوه احساس و اندیشه . کاش یه ذره بیشتر تو عرصه عمل بیاد . ولی بخونید . من از خوندن چندباره پستاش سیر نمیشم

خراب آباد . ریحانه حقیقی . اجازه بده اینجا هم بگم دختر عزیزم . قلمت و زندگی جدیدت با برادر گلم همیشه مستدام . بخوندیش . باید بخونیدش . كاش هميشه باشه . پاینده باشی عزیز

وکیل نامبر وان . دکتر نعمت احمدی عزیزمان . آقا دستم به دامنت . پرونده قشنگم دستتو میبوسه . یه استاد و راهنما . باید تو محضرش باشی تا بفهمیش . چاکریم

حواری عزیز خورشید . هژیر پلاسچی . قلم سحر آمیز . عاشق قلمشم اینو جدی میگم . یه چپ با پرنسیب . اگر همه فعالین ما مثل هژیر روی اصول و پرنسیباشون بودن امروزمون این نبود . مدتی است ندیدمش ولی مخلصیم برادر

بر بام اضطراب . مهدی فخر زاده عزیزمان . استاد بنده . یه استاد جوان مذهبی و روشنفکر و مسئول . یه فعال حوزه نشر قوی و پاینده . خیلی مخلصیم . قلم عالی . ولی مدتیه نمینویسه . کاش بنویسه و ما رو محروم نکنه . البته اخیرا کورسوی امیدی در نگارش این مرد بزرگوار ایجاد شده . یه مذهبی که به نظر من میتونه تو جوونای ما در حدالگو باشه

خیال حوصله . ستوان دوم وظیفه مهدی پوررحیم . از فرزندان جنبش نو اندیشی مذهبی ایران . عزیزی که خیلی دلم میخواد بیشتر باهاش باشم . یه اندیشه ورز عزیز . چاکریم

_________________

آقا به خیلی های دیگه هم هستن . تا الان شمردم شده38تا . دهانم مورد الطاف واقع شد . باقیه عزیزان به خوبی خودشون ببخشن . نخواستنم ببخشن یه سطل آب یخ (تگری) چپه کنن رو سرشون . اولا همینجا بگم هرکس نوشت در مورد این بازی باید به من بگه . کامنت بذارید برای من . خب !
در ضمن دوستان ناراحت نشن . شعور ما در همین حد بود . یه چیزی رو هم بگم . کاش این مصیبت امنیتی نبود تا از عزیزی نام ببرم . اما خب ! ظاهرا فعلا تا جاگیر بشه نمیشه . این رو هم بگم دستم به طراح بازی نرسه . آخ مرده حسابی ! بی کار بودی ؟ الان دقیقا دو ساعته دارم فکر میکنم و مینویسم . آخ دست بهت نرسه
به هر حال ما هم در این بازی مقدسین شرکتیدیم . بسی هم حال کردیم . اصلا به نظرم این بازی بایدبرای آشنایی و دوباره یادآوری اهالی وبلاگستان باشه . کاش بیشتر یاد هم بودیم
زیاده عرضی نیست . قلمهاتون پایدار . دشمن هاتون الهی وربپکن . جیگر جمیع بروبچز با مرام مشتی
یا حق
__________________________
فجايع اتفاق افتاده در جمهوري اسلامي را ديديم - متن كامل افشاگري بي سابقه عضور هيئت تحقيق و تفحص از قوه قضاييه
اين افشاگري ها بوي خون ميدهد - حسين باستاني
آب به روي دانشجويان بسته شد

بعد التحرير :

اولا بنده 18 خرداد تولدم بود . از عزيزاني كه تبريك گفتن ممنونم . خيلي مخلصيم استاد

دوما بنده از ترس ميرا و آرمين مجبور به ورق زدن عزيزان شدم . هرگونه مسئوليت به عهده اين دو تاست كه موجب شدن منه قلم به دست مزدور بي ادب زاقارت اينطوري كنم . بابا ! من اشتباهي بيدم به جان خودم !!! :ي

سيما تمامي عزيزاني كه در بالا تورق شده اند دعوتن به اين بازي . اخ بزنين همديگه ر. ورق بزنين بينم . چاكريم

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Friday, June 6, 2008

شهادت فاطمه ، آغاز تنهايي علي – فراموشي سنت نبوي

اي علي ، همانا تو و شيعيان تو ، شما كامياب شدگان روز قيامت هستيد . اين سخن رسول الله است نقل شده از سوي ابي سعيد ابن عساكر و او از جابر اين حيان . ابي سعيد از محدثين اهل سنت است و ناقل اين حديث كه نداگر فائز بودن شيعيان علي است .
رسول الله به رحمت خدا ميپوندد و جهاني را در غم رحلت خود به عزا مينشاند . هنوز آب كفن پيامبر آخرين خشك نشده و مولا علي كه پسرعم و وصي و ولي مابعد رسول الله است در حال غسل و كفن اوست . در اين ميانه مهاجر و انصار در سقيفه نشسته اند و بر سر خلافت مابعد رسول چانه ميزنند . يكي مدعي است خليفه باشد مهاجر باشد و ديگري فرياد ميزند كه نه خير بايد از انصار باشد . دعا بالا ميگيرد و سرانجام با توافق بر سر لزوم شيخوخيت خليفه و ولي امر بر ابابكر ابن ابي قحافه به توافق ميرسند . خبر به مولايمان علي ميرسد . ابن عباس و ابوسفيان به عنوان دو بزرگ آل هاشم و آل اميه فرياد ميزنند كه يا علي چه نشسته اي كه پسر ابي قحافه خلافت مابعد رسول را تصاحب كرده است . هر دو هم قسم ميشوند كه با آل هاشم و آل اميه پشت سر علي باشند براي قيام .
اما علي هر دو را به سكوت فرا ميخواند و دعوت هر دو را رد ميكند .

هنوز ساعاتي از رحلت پيامبر نگذشته كه انحراف از سنت نبوي آغاز ميشود . اول اينكه ملاك حاكميت شايستگي و برتري است . آقايان اگر حتي روايت غدير را كه سند محكم مورد توافق ميان شيعه و سني است به كنار بنهند باز ملاك حكومت مابعد رسول الله مقبوليت عامه است مانند رسول (تئوري دو ساحت نبوي دكتر كديور) و شايستگي و برتري ميان مسلمين . اما اين حضرات هنوز آب كفن رسول الله خشك نشده به سنت جاهلي رجعت ميكنند و شيخوخيت بر انداخته شده توسط رسول را دوباره احيا ميسازند .
اين انحراف اول
اما انحراف دوم . اسلام آمد تا برتري قبايلي را بشكند . ان اكرمكم عند الله اتقيكم نداي نفي طبقه و طايفه گري در قران است . در اين ميانه و تنها ساعاتي چند پس از رحلت رسول الله باز صداي قبيله گري طنين انداز شده و اگر نبود هوشياري علي و تقواي اين صداي عدالت و انسانيت باز كار امت اسلام به زد و خورد قبايلي ميانجاميد . چنانكه ديد قبايلي تا ابد در ميان بني اميه ماند و تبديل به مصيبتي عظمي براي جهان اسلام شد .
اما فاطمه دخت گرامي رسول الله . اين زن كه محمد بر دستان او بوسه ميزند و فداها ابوها ميگفت صداي بلند اعتراض در اين ميانه بود .
فاطمه در گام اول كوثر است . كوثر رمزفزایندگی، دنباله‌داری، پویایی و ماندگاری است . این صفت در آیه‌ای از سوره كوثر، آمده‌است: جایی كه خداوند به‌پیامبرش نویدآینده‌داری می‌دهد: انا اعطیناك الكوثر.ما به‌تو سرچشمه وكوثر خیر و فزایندگی را داده‌ایم. ماجرا ازاین قرار بود كه از پیامبر پسری باقی نمانده بود و دشمنان پیامبركه زنان را به‌هیچ می‌شمردند، به‌رسول خدا طعنه می‌زدند كه بی‌دنباله است و این‌را نشانه‌ی‌ای از بی‌دوامی دعوت و راهش وانمود می‌كردند. درپاسخ این ادعای باطل، خدا در دفاع از پیامبرش، او را به‌نوید «فاطمه»، پشتگرمی ‌می‌دهد و می‌گوید:
«ای پیامبر ما بتو سرچشمه و كوثر خیر و فزایندگی را عطا كردیم پس برای پروردگارت نماز بگذار و قربانی كن آن كس كه تورا شماتت می‌كند خود بی‌دنباله‌است».
اما خطبه فاطمه پس از رحلت پدر بر سر ماجراي فدك بود .
فدك تنها دعواي ارث پدري نبود . تنها سخن اين نبود كه اين ملك از آن فاطمه است و توسط مدعيان غصب شده . بلكه فدك نداي غصب و تحريف انديشه محمد تنها ماههاي پس از رحلتش بود .
صحابه ديروز كه يكي صديق بود و يكي سيف الاسلام و ديگري داماد رسول الله و با جناق علي امروز سنت وانهاده بودند . شايد برادران اهل سنت از اين سخن من دلگير شوند . اما نميتوانم بر ظلمي كه بر خاندان علي و فاطمه اطهر شد چشم بپوشم .
فدك را به بهانه اينكه پيامبر براي ذريه خود ارث نمينهد از فاطمه گرفتند . دعواي فاطمه براي زمين و آب و خاك فدك نبود وفرياد بود بر تحريف سنت رسول الله . يعقوب براي يوسف ارث گذاشت و ابراهيم براي اسماعيل . به كدام دليل پدري هرچند پيامبر براي فرزند نتواند ارث بگذارد . در ضمن فدك هبه رسول بود به فاطمه . و ستاندن هبه خود گناهي نابخشودني است . چنانكه پس از ظلمهاي فراوان خلفاي اول و ثاني با چشم گريان در كنار بستر بيمار فاطمه تقاضاي بخشش از او داشتند . اما فاطمه تنها آنها را به خدا واگذار كرد .
انصار و مهاجر كاش روزي برسد كه پاسخ بدهند در برابر تقاضاي فاطمه براي ياري علي چرا در بر او بستند . فاطمه دست حسنين در دست بر در خانه همه شان رفت و از ايشان كمك خواست . اما آنان فراموش كردند وصيت رسول الله را كه بر حب اهل بيتش سفارش بسيار كرده بود . فاطمه را همان مردمي كه مدعي پيروي از سنت پدرش رسول الله بودند تنها گذاردند . هماناني كه علي را در جمل از پشت خنجر زدند . در صفين به سخن او كه در حال كندن چشم فتنه بود گوش ندادند و در نهروان بر روي او شمشير كشيدند .
به خدا كه مولايم حسين درست گفت كه الناس عبيد الدنيا و الدين لعق علي الستنهم . مردمان بندگان دنيايند و دين لقلقه زبان شان است .
فاطمه بيمار شد . روايات بر بيماري او متفاوت است . بگذريم كه قصد مرثيه ثرايي ندارم . قصدم فرياد فراموشي سنت رسول الله است . سنتي كه بايد احيا شود . سنت شايسته سالاري و آزادمنشي و عدالت طلبي و برابري خواهي ميان انسانها .
علي هنوز از مصيبت رسول الله و حبيب الله فارغ نشده . خنجر دوستان بر پشت دارد و هنوز چند روزي از كناره جويي و گوشه گيريش نگذشته كه دردناكترين مصيبت پس از رحلت رسول الله بر او روي ميآورد .
علي امانت رسول الله را بايد به او برگرداند . علي تنها ميشود . بي يار و ياور .

علي در ناحيه اي از بقيع زير ستارگان ، بالاي قبر همسر ماتمزده خسته دلش ايستاده با رسولخدا آهسته سخن ميگفت وبراي زهراي بتول با سوز جگر ناله ميكرد و كلماتي با آه درون از زبانش جاري بود :
(( سلام بر تو اي رسول خدا . از جانب خود و دخترت كه اكنون به سوي تو روي آورده در جوار تو آرميده و با شتاب به تو ملحق شده است ... اي رسول خدا مفارقت دختر گزيده ات صبرم را كاسته نيروي تحمل مرا ناتوان ساخته است ... تنها چيزي كه اين مصيبت را تخفيف ميدهد همان مصيبت بس دشوار و ماتم كمر شكن تو است ، با دست خود پيكر عزيزت را ميان لحد و روي خاك نهادم و روي سينه و گلوگاهم روح شريفت مفارقت كرد . انالله و انا اليه راجعون ؛ اكنون امانت باز پس داده وديعه باز گرفته شد ،‌آن سرائيرا برايم برگزيند كه تو در آن جاي داري ، به زودي دخترت به تو خبر ميدهد كه چگونه امت براي از ميان بردن حقش همدست شدند ،‌به خوبي از او بازپرس و خبر از حال گير با آنكه از عهدت چندان نگذشته و يادت از ميان نرفته است . سلام بر شما ،‌سلام وداع كننده ، نه سلام كسيكه دل بركنده يا از توقف خسته شده است ،‌ پس اگر بازگردم از ملامت و خستگي نيست و اگر اقامت گزينم ،‌نه از بدگماني به وعده خدا به صابران باشد ... ))
آري !‌علي اينگونه با حبيبه رسول خدا وداع ميكند .
فاطمه حتی در آخرین لحظات حیاتش چنین ميخواهد كه پیكرش نیز پرچم اعتراضی علیه برداشت‌های انحرافی و ارتجاعی از اسلام در تاریخ باشد. پس به‌هنگام وفات و آن‌گاه كه سفر خود به‌جاودانگی را نزدیك احساس ميكند به‌علی علیه‌السلام وصیت و سفارش ميكند كه او را شبانه و در اختفا و بدون حضور هیچ‌كس غیر از خانواده كوچك خودش به‌خاك بسپارد، و مزار او را نیز از همگان پنهان دارد، اینچنین بود كه محبوب‌ترین كس پیامبر كه به‌فاصله بسیار كوتاهی از او درگذشته بود، در غربتی جانگداز، در تاریكی و خلوت شب توسط شویش و كودكان خردسالش و زن برده آزاد‌شده‌ای كه فاطمه را عاشقانه دوست می‌داشت، در جائی ناشناس به‌خاك سپرده شد و مزارش نه تنها برای مردم آن زمان، بلكه برای همیشه ناشناخته ماند‌.
حبيبه رسول الله هنوز مزارش ناپيداست . هنوز مزار زهرا از ديده اغيار پنهان است . هنوز زهرا مظلوم است و حق مظلوم است و عدالت مظلوم است و آزادي خلائق مظلوم . پنهان بودن مزار مادرمان زهرا هزاران حرف دارد . كاش دلي باشد كه بفهمد
آيا دلي ميتواند صداي فرياد جگر خراش علي در ميان نخلستانهاي مدينه و چاههاي كوفه بشنود و سكوت كند ؟ آيا ميتوان در برابر اين تنهايي مولايمان علي ساكت بود ؟ آيا ميتوان ؟!

منابع : علي – عبدالفتاح عبدالمقصود – جلد اول – ترجمه آيت الله طالقاني
خطبه حضرت فاطمه زهرا – آيت الله العظمي منتظري
فرهنگ عربي به فارسي المنجد الطلاب
_______________________

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Wednesday, June 4, 2008

آقايان مدعي ! این ظلم به ساحت فاطمی پذیرفته شده نیست

السلام عليك يا ام الشيعه يا سيده الرجال و النساء العالمين . يا فاطمه الزهرا


در انديشه اسلامي و شيعي در هرم ارجحيت تكريم و احترام اخلاقا رسول گرامی اسلام حضرت رحمت للعالمين را قرار دارد. رسول رحمت و شفقت و انسانيت . رسول اخلاق و كسي كه فرياد ميزند كه مبعوث شده ام براي تمام كردن مكارم اخلاق .
پس از او ائمه معصومين و سيده النساء العالمين عليهم السلام قرار دارند . تكريمشان چه به عنوان معصومين در ديدگاهي و چه به مثابه علماي ابرار در ديدگاهي ديگر چون وظيفه اي اخلاقي بر گرده معتقدان و منصفان سنگيني ميكند .
اين روزها ،‌ايام نزديك شدن به سالگرد شهادت سيده النساء العالمين حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليهاست . همچنين ايام سالمرگ آيت الله خميني و همچنين سالگرد قيام ملي و عظيم 15 خرداد 42 .
اما روزنامه هاي ما در اين روزها متاسفانه به جاي پرداختن به اصل به فرع هجوم برده اند . دنيا طلبي اينجا اساسا بر گرده مطبوعاتي هاي ما چه اصلاح طلب و چه محافظه كار و به قول خودشان اصولگرا سوار شده و ترك تازي ميكند .
به خصوص اصولگرايان كه اين بار آبروي دين و دينداري را برده اند و دينشان را براي دنيايشان به حراج گذاشته اند . اينجا بگويم براي معتقدان به آيت الله خميني بزرگداشت گرفتن براي او امري طبيعي است . اما سوال اساسي اينجاست . در ميانه هجمه در سرتاسر جهان به ديانت اسلام و مذهب شيعه آيا چنين عملي گريز از اصل و رفتن به دامان فرع نيست ؟

آيا در ميانه اين هجمه براي مدعيان ديانت كار روي منش و انديشه و روش بانوي دو عالم ارجح است يا تبليغ بر منش سياسي و فردي آيت الله خميني ؟ سیمای مدعیان اسلام در ایران این روزها هیچ ذکری از بانوی دو عالم ندارد .
آيا براي تيتر كردن و سوتيتر انتخاب كردن شهادت بي بي دو عالم ارجح تر است يا فوت آيت الله خميني ؟
نگاهي به تيتر هاي صفحات اول و سايتهايشان مياندازيم .
روزنامه كيهان به عنوان مدعي اصلي و به قول خودش پرچم دار اصولگرايي تيتري بسيار بزرگ با عكسي حدود يك نيم صفحه را براي سالمرگ آقاي خميني انتخاب كرده و تنها در گوشه سمت راست صفحه خود شهادت زهراي اطهر را تسليت گفته است . آقاي شريعمتداري و اصولگرايان دور و بر ايشان نشان دادند كه اصولگرايي مورد نظر ايشان با اصول ديانت جعفري چقدر فاصله دارد . امري كه سالهاست دلسوزان دين و مملكت هشدار ميدهند .


روزنامه خراسان كه البته عده اي به اصلاح طلبيش ظنين هستند نيز در صفحه اول سايت خود اصلا نامي از شهادت حضرت فاطمه نياورده است . البته اميدوارم اين سايت بروز شود و اين اشتباه تصحيح گردد .
روزنامه رسالت نيز مانند كيهانيان عمل كرده و اوج فرصت طلبي خود را به نمايش گذاشته است .
روزنامه اعتماد ملي نيز مانند كيهان عمل كرده است . همراهي و هم موضعي آقاي كروبي و آقاي شريعتمداري در اين مورد جالب به نظر ميرسد .
اما روزنامه هاي اعتماد و كارگزاران قدري از اين مسئله اجتناب كرده اند و حداقل كاشه داغتر از آش و كاتوليك تر از پاپ نشده اند و اين دو مسئله را به عنوان معتقدان به آيت الله همسنگ آورده اند كه در اين وانفسا جاي بسي تشكر دارد !

البته اعتماديان ويژه نامه اي براي آيت الله تدارك ديده اند . كاش ويژه نامه اي هم براي شناسايي سيره و منش و روش حضرت فاطمه تدارك ديده ميشد ؟ كاش جمله اي در باب خطبه شريفه فاطميه نگاشته ميشد . كاش !
سوال اساسي اينجاست . آيا نبايد در سالگرد شهادت زني و دختري كه پيامبرمان دست او را ميبوسيد و فداها ابوها ميگفت به اندازه دهمي از زحمتي كه براي سالمرگ آقاي خميني زحمت بكشيم ؟ با تمام اين اوصاف آيا واقعا به چه رويي نام خود را مسلمان و شيعه ميگذاريم ؟ اصل الاهم في الاهم اصلي عقلاني براي منطقيون است . كدام مهمتر و ترويج بيشترش به سود ديانت است ؟ آيت الله خميني يا زهراي اطهر ؟ همينجا بگويم تكريم زهراي اطهر منافي تكريم دومي نيست . اما نوع برخورد با اين همزماني نوع ديدگاه آقايان را ميرساند كه ديانت برايشان مهمتر است يا تكريم آيت الله و خودنمايي براي قدرت حاكم بر ايران .
آقایان ! آیت الله خمینی یه انسان غیر معصوم بود . ما حتی با قرائت سنتی و حوزوی از مسئله عصمت در اینجا یک غیر معصوم را از یک معصوم بیشتر تکریم میکنیم . به خدا برای مدعیان سنتی دین داری ما زشت است که اینگونه رفتار میکنند . دلم برای مظلومیت مادرمان زهرای اطهر میسوزد . از زما شهادتش تا امروز هماره مظلوم بوده و از یادش وحشت داشته اند . یاد فاطمه یاد آزادگی و نفی ظلم و بیداد است .
فاطمه نماد و الگوی زن مسلمان برای ماست . زنی که در همه ساحات الگوست . کاش بار دیگر روایت شریعتی از فاطمه بازخوانی شود . کاش بدانیم که فاطمه فاطمه است .
نميدانم اين حكومت و رسانه هايش به نام اسلام به كجا ميرود ؟ خدا عاقبت مدعيان اسلام را در اين حكومت و اين ملك به خير كند .
در این روزها و شبها مظلومیت اندیشه و نام و یاد زهرای اطهر بیش از پیش برایم نمودار میشود . مدعیان دروغین امروز بزرگترین ظلم را به ساحت زهرای مرضیه مرتکب میشوند . به جای نشر اندیشه زهرایی اگر به او هم بپردازند زهرا را دستمایه مداحینی قرار میدهند که از اندیشه و راه او هیچ نمیدانند . یاد معلم شهیدمان به خیر . فاطمه فاطمه است و راهش و اندیشه اش پایدار . حتی اگر مدعیان دروغین دیانت نخواهند . اما این ظلم به ساحت فاطمی پذیرفته شده نیست . هیچ وقت
از اتهام زنان محترم میخواهم از این مطلب اتهام درنیاروند . مسئله دلسوزی برای امری دینی است .
السلام علیک یا فاطمه الزهرا . یا ام ابیها

_____________________





همايشی به مناسبت روز تولد حضرت فاطمه، با عنوان «زن و نوانديشي ديني» به همت جمعي از نوانديشان ديني و فعالان امور زنان، برگزار می شود.
برگزاركنندگان اين همايش كه گروهي مستقل هستند، در نظر دارند با بهره‌گيري از نظرات انديشمندان و علاقه‌مندان به مسائل زنان و به‌ويژه با بهره‌مندي از جريان روشنفكري ديني، جلسات متعددي به‌منظور غنا بخشيدن به مباحث پيرامون «زن و نوانديشي ديني» و جنبه‌هاي مختلف آن ترتيب دهند كه همايش فوق، نخستين گام در اين مسير خواهد بود.
در همايش نخست، مباحث سخنرانان حول سه محور يعني: 1) مباني معرفت‌شناسي و ضرورت طرح موضوع؛ 2) واكاوي موضوع در متون ديني (قرآن، احاديث، فقه)؛ و 3) مطالعه تطبيقي موضوع در جهان اسلام و ميان اديان مختلف، ارائه خواهد شد.
سخنرانان اين همايش عبارتند از حجت‌السلام محمد مجتهد‌ شبستري، دكتر محسن كديور، دكتر علي‌رضا علوي‌تبار، فريده ماشيني، رضا عليجاني، حجت‌السلام محمدتقي فاضل ميبدي، حجت‌السلام مهدي مهريزي، و دكتر صديقه وسمقي.
همچنین، براي پاسخگويي به پرسش‌هاي حاضران در جلسه، در انتهای برنامه، ميزگردي برگزار خواهد شد.
این همایش در روز يكشنبه 2 تير ماه 87، از ساعت 16 تا 20:30، در حسينيه ارشاد برگزار خواهد شد.
______________________________
این عکس از تشییع پیکر آیت الله خمینی را ندیده بودم .
با تشکر از ملی مذهبی عزیز

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin